معلمی که خانهاش مدرسه شد
به گزارش خبرنگار طاووس بهشت ؛ معلمی است که قلب مهربانش همواره برای کودکان روستایش میتپد. از روزهای نوجوانی تا به امروز، هر لحظه از زندگی خویش را با شور عشق به آموزش و خدمت به کودکان گذرانده است. گویا شوق یادگیری و آموزش، نبض حیات اوست؛ معلمی که وجودش چراغی برای آینده دانشآموزان و الهامی برای همه کسانی است که معنای واقعی ایثار را درک میکنند. هرچند او اکنون در مدرسهای غیرانتفاعی در شهر تدریس میکند، اما هیچگاه از کودکان روستای خود و دغدغههایشان جدا نبوده است.
اوایل سال ۱۳۹۸ بود که خبر شیوع ویروس کرونا مدارس را به تعطیلی کشاند. برای کودکان روستا، این تعطیلی نه فقط مدرسه، بلکه دروازههای آموزش و پیشرفت را نیز بست. مادرانی که اغلب کمسواد بودند، نمیتوانستند با فرزندانشان در آموزش مجازی همراهی کنند. این وضعیت برای خانم اکبری، بهعنوان کسی که عشق به کودکان و آموزش داشت، غیرقابلتحمل بود.
او با همفکری همسرش تصمیمی شگرف و ماندگار گرفت؛ خانهشان را به مدرسهای برای کودکان تبدیل کند. خانم اکبری با شور و عزم وصفناپذیری میگوید: «به آموزگار کودکان روستا مراجعه کردم و از او خواستم درسها و تکالیف بچهها را به من بسپارد. از آن روز به بعد، خانه ما از سپیدهدمان میزبان دانشآموزانی شد که از ساعت شش صبح با اشتیاق به آن میآمدند تا درس بخوانند و آیندهای روشنتر برای خود بسازند.» خانهای که با عشق و ایثار به جایگاهی برای آموزش و پرورش تبدیل شد، امروز روایتگر دلی بزرگ و ارادهای پولادین است.
هر روز، خانه او پر از صدای بچههایی بود که برای یادگیری جمع میشدند. برخی روزها، خانم اکبری خودش به خانه دانشآموزان میرفت تا درسها را با آنها مرور کند. او حتی از ظرفیتهای کانون فرهنگی هنری مسجد روستا برای برگزاری کلاسهای تقویتی، آموزش کامپیوتر، اجرای سرود و برنامههای رایگان دیگر بهره برد.
اگرچه امروز خانم اکبری در مدرسهای غیرانتفاعی در شهر تدریس میکند، اما هر روز عصر، خانهاش به روی کودکان روستایش باز است. او تابستانها کلاسهای تقویتی رایگان برای آنها برگزار میکند و میگوید: «هیچ هزینهای از مردم روستایم نگرفتم. دوست داشتم علم و دانش خود را با آنها تقسیم کنم.»
او ادامه میدهد: «من هیچگاه برای کاری که برای بچهها کردم پولی نگرفتم. زیرا چیزهایی از آنها و خانوادههایشان آموختم که ارزشش از پول بیشتر بود. درس محبت، صبر و عشق را از کودکان روستایم گرفتم.»
او آرزو دارد روزی بتواند در مدرسه روستای خود تدریس کند و این عشق بیپایان را در محیطی که به آن تعلق دارد ادامه دهد. خانم اکبری میگوید: «باشد که بتوانم تا آخرین روزهای زندگیام به بچهها یاد بدهم و از آنها یاد بگیرم. این است عشق معلمی.»
انتهای پیام/محدثه سادات شمسی، محمدرضا رحمتی آرانی
https://tavoosebehesht.ir/node/10216
افزودن دیدگاه جدید