مرغ سحر از «ماه خدا» مي گويد

<p>چرا جوانان ما به نماز بي‌ميل شده‌اند؟ چون مي‌بينند کسي که جاي فرورفتگي مهر در پيشاني‌اش است اعمال انحرافي انجام مي‌دهد. مجري بايد به اين جوانان حرف رهبر را بزند. به آن ريزش‌ها نبايد نگاه کرد، به رويش‌ها نيز بايد توجه کرد. فقط ياد گرفته‌ايم برنامه‌هاي فوتبالي‌مان را کش دهيم و تا اذان صبح ادامه دهيم.       روزنامه وطن امروز مصاحبه خواندني و مفصلي با فرزاد جمشيدي، مجري نام آشنا و خوش بيان برنامه تلويزيوني «ماه خدا» انجام داده كه متن كامل آن پيش روي شماست.
متن خبر

چرا جوانان ما به نماز بي‌ميل شده‌اند؟ چون مي‌بينند کسي که جاي فرورفتگي مهر در پيشاني‌اش است اعمال انحرافي انجام مي‌دهد. مجري بايد به اين جوانان حرف رهبر را بزند. به آن ريزش‌ها نبايد نگاه کرد، به رويش‌ها نيز بايد توجه کرد. فقط ياد گرفته‌ايم برنامه‌هاي فوتبالي‌مان را کش دهيم و تا اذان صبح ادامه دهيم.       روزنامه وطن امروز مصاحبه خواندني و مفصلي با فرزاد جمشيدي، مجري نام آشنا و خوش بيان برنامه تلويزيوني «ماه خدا» انجام داده كه متن كامل آن پيش روي شماست. چه سخت است غريبي هفته آخر ماه مبارک رمضان و چه غريبانه است گفت‌وگو با مرغ سحري که هر سال در اين ماه خدا عاشقانه‌هاي سحرگاهي را مي‌سرايد چرا که عصر آخرين يکشنبه اين ماه مبارک سطور اين گفت‌وگو را رقم زد. لحظه‌هايي اشک شوق، لحظه‌هايي بغض بي‌صدا، لحظه‌هايي اميد، لحظه‌هايي غربت غريب وداع و لحظه‌هايي لبخند رضايت خدا، ثانيه‌هاي اين گفت ‌و شنود 2 ساعته را زينت بخشيد. دکتر فرزاد جمشيدي، مجري خوش‌سيماي سيماي ايران اما حرف‌هاي شنيدني زيادي داشت. بيشتر شغل‌ها يا بيشتر آدم‌هايي که تخصص شغل خودشان را ارائه مي‌دهند در طول روز به اين کار مي‌پردازند، چرا سحر؟ چه حسي و حالي دارد اين وقت که آن را براي ارائه تخصص شغلي خود انتخاب کرديد؟ شما گفتيد مردم کار را در طول روز انجام مي‌دهند. اما من به عنوان شغل به اين قضيه نگاه نمي‌کنم. علت اينکه کار در اين لحظه را قبول کردم اين است که به عنوان يک عشق به آن نگاه مي‌کنم و به خاطر پولش نيامده‌ام. همه از من چند سوال مي‌پرسند. مي‌گويند شما کي سحري مي‌خوريد؟ مي‌پرسند کي‌ مي‌خوابيد؟ سوال مي‌کنند اين متن‌ها را برايتان مي‌نويسند يا پشت دوربين مي‌آورند؟ اينها سوالات متد‌اول است. از سال 84 که اجراي برنامه سحر را شروع کردم هيچ‌وقت سحري نخوردم، هيچ‌گاه وقت افطار به طور مفصل در کنار خانواده‌ام نبوده‌ام. فاميل از من گله‌مند هستند که چرا افطار جايي نمي‌رويد. هزينه اين عشق را پرداخت کرده‌ام. هم گرسنگي کشيده‌ام و هم به دنبال پول نبوده‌ام. شايد اگر اين وقت را براي کار ديگر گذاشته بودم بيشتر موفق بودم. البته از لحاظ اجتماعي! چرا که موفقيت معنوي برايم بهتر از اين نمي‌شد. ولي کار کردن در اين لحظه با آن انفاس قدسي و پاک سحر، بسيار پرفضيلت است. خيلي از علماي ما گفته‌اند در اين لحظه‌هاي شب از خدا حاجت بخواهيد. خدا به موسي پيغمبر گفت: «اي موسي! دروغ مي‌گويد کسي که مي‌گويد من را دوست دارد اما شب بيدار نمي‌شود تا با من حرف بزند.» اتفاقا چون آن لحظات، لحظه‌هاي خواب است صحبت ما با مردم قشنگ است. شب‌هاي ماه رمضان، شب‌هاي بيدار‌ماندن نيست شب‌هاي بيدار شدن است و تلويزيون وسيله‌اي نيست که شما با يک ليوان چاي در کنارش به خواب بروي. تلويزيون بايد تو را از خواب بيدار کند. اين خواب جنبه عمومي دارد و نه فقط پلک بستن. خواب به معناي رخوت. بايد حرفي از دين زده شود که مردم باور کنند مغز آن شيرين است. آيا موفق شده‌ايد اين ديدگاه را به مردم انتقال دهيد؟ نمي‌دانم که آيا موفق شده‌ام يا نه. اما در شب‌هاي رمضان به دنبال عبادت و عشق بوده‌‌ام نه کار. وقت سحر چه ويژگي‌هايي دارد که آنقدر در روايات به آن تاکيد شده است و به نوعي دواي همه دردها را بيداري و عبادت در اين وقت مي‌دانند؟ وقتي حافظ در شعر معروف «طفيل هستي عشق‌اند آدمي و پري» به ناله سحري اشاره مي‌کند، معتقد است که در اين زمان به انسان انفاس قدسي دميده مي‌شود. زندگي خيلي از علما را مطالعه کرده‌ام. در مشي مرحوم علامه طباطبايي آورده شده است که من هرچه دارم از بيداري سحر دارم. چه توفيقي است در اين شب‌زنده‌‌داري و پربرکت بودن زندگي؟! از شما سوال مي‌پرسم: وقت نماز ظهر، عصر، مغرب و عشاء چندين ساعت است اما چه برکتي در نماز صبح است که زود تمام مي‌شود؟ خدا چه چيزي به آدم‌ها مي‌‌دهد؟ گفته مي‌شود روزي آن وقتي که آفتاب ندميده بين آدم‌ها تقسيم مي‌شود. در کتاب «طريقت حاج شيخ» که شرح حال مرحوم «نخودکي اصفهاني» است، ايشان مي‌فرمايند هرکسي بخواهد طريقت من را دنبال کند، لقمه حلال، حضور قلب در نماز و بيدار شدن قبل از اذان صبح را رعايت کند. آن زمان چيزي را تقسيم مي‌کنند که در مواقع ديگر نيست و ما بايد به دنبال آن بگرديم. در شرح احوال خيلي از بزرگان هم به بيداري سحر تاکيد شده است. علامه طباطبايي شب‌هاي ماه رمضان را کم مي‌خوابيدند و به مطالعه قرآن مي‌پرداختند. در احوالات علامه عسکري نيز همين امر ديده شده است. من انگبين و عسل اين شب بيداري را چشيده‌ام. خيلي شيرين است مواقعي که همه خوابند با خدا صحبت کردن. خيلي از متن‌هايي که الان نوشتم حاصل آن زمان است نه الان که مجري برنامه سحر شده‌ام. خاطرم هست بهترين دوران عمرم را به جمع‌آوري خاطرات رزمندگان و نوشتن قطعات ادبي گذرانده‌‌ام. آن زمان هم بهترين کارهاي من شب تا صبح بود. يک جمله، يک ايده و يک فکر مرا، خدا در آن لحظات به من عنايت مي‌کرد. آنقدر شب‌هاي نوجواني‌‌ام را بيدار ماندم تا خدا به من توفيق داد و مجري برنامه سحر شدم. دوستي با من شوخي مي‌کرد و مي‌گفت: آقاي جمشيدي برنامه‌تان خيلي خوب است ولي دير پخش مي‌شود! فرداي عيد فطر ناخودآگاه بلند مي‌شويم و در وقت سحر تلويزيون را روشن مي‌کنيم اما ديگر خبري از ماه خدا و فرزاد جمشيدي نيست! امسال هم قرار نيست اين برنامه بعد از ماه رمضان ادامه پيدا کرده و به نوعي اين خلأ معنوي جبران شود؟ هر وقت عيد فطر را اعلام مي‌کنند، گويي چيزي را گم کرده‌‌ام. من هر سال عيد فطر متن پلاتوهايم را بغل مي‌کنم و به خدا مي‌گويم ما مردم را به اوج رسانديم و الان بايد با آنها خداحافظي کنيم. مردم از ما چند سوال مي‌پرسند؛ مي‌گويند مگر آدم سحر‌خيز فقط ماه رمضان‌‌ها از خواب بيدار مي‌شود؟ مردم ايران در مواقع غير از ماه رمضان هم سحرها بيدار مي‌شوند. در دين ما به سحر‌خيزي شب‌هاي جمعه توصيه فراوان شده است. مي‌گويند ملکي تا صبح ندا مي‌دهد که کسي هست به درگاه خدا بيايد و خدا حاجت او را بدهد. مردم 3 پيشنهاد به ما دادند؛ اول اينکه ماه خدا را با ياد خدا عوض کنيد و در طول سال ادامه دهيد. دوم اينکه گفتند از شب قدر نوزدهم – نخستين شب‌ قدر – تا عاشورا 110 روز فاصله است؛ لااقل 110 روز ديگر اين برنامه را ادامه دهيد و سوم اينکه شب‌هاي جمعه يا لااقل يک روز در هفته را شما به اين برنامه اختصاص دهيد. مسؤولان چه عکس‌العملي نسبت به اين پيشنهادات داشتند؟ تلويزيون نمي‌خواهد در اين موضوع ريسک کند. در يک برنامه زنده 60 الي 70 نفر در پشت‌صحنه زحمت مي‌کشند. قسمت‌هاي وسط برنامه که نامش Play Back است بايد ساخته شود. من نمي‌توانم مزاحم رفقايم شوم و بگويم دوست دارم سحر بيدار باشم و با مردم صحبت کنم. خب آن 60 نفر ديگر هم بايد به همراه من بيدار باشند. از آن دوست حراست جلوي در تا دوستان ديگر بايد اين را بپذيرند. نمي‌‌توان اين موضوع را تحميل کرد اما من از تلويزيون خواهش مي‌کنم که يک‌بار اين ريسک را انجام دهد. الان اگر برنامه سحرگاهي را در سروش‌نامه نگاه کنيم خواهيم ديد تعداد کليک‌هاي مردم در برنامه سحر چندتاست. اين را با سريال‌ها و يک برنامه فوتبالي مقايسه کنيد. مردم برنامه سحر را از جنس خودشان مي‌دانند. فکر مي‌کنيد به چه علت است؟ من احساس مي‌کنم اين حرف‌‌ها اول توسط مجري برنامه دروني مي‌شود بعد از آن مردم با حس و حال خوب به آن توجه مي‌کنند. نه آقاي ضرغامي با اين قضيه مخالف است، نه آقاي فرجي مدير شبکه يک و نه آقاي دارابي. ساز‌وکار آن بايد فراهم شود. سازمان بايد ريسک کند و يک برنامه سحر‌گاهي براي مردم تهيه کند. ما به اين برنامه‌ها نياز داريم. عزت‌الله ضرغامي هرسال به ما مي‌گويد از اين ماه رمضان به فکر رمضان سال بعد باشيد. 11 ماه بايد براي ماه رمضان سال بعد مردم تلاش کرد. آيا هيچ‌ کاسبي اين کار را مي‌کند که يک ماه زحمت کشيده و ويترين بزند و پس از اين يک‌ ماه بگويد مي‌‌خواهم شغلم را عوض کنم! چرا برنامه‌‌اي که اينگونه در مقابل شبکه‌هاي کفر‌آميز ماهواره‌‌اي که بر کفر خودشان ثابت‌قدم هستند مورد استقبال واقع شده و در مسير حق قرار گرفته است، نبايد مورد تاکيد و حمايت بيشتري قرار گيرد؟ خاطرم هست در يکي از گزارشات مکه و مدينه گفتم يکي از معجزات دين پيغمبر اين بود که نماز 3 نفري محمد مصطفي، خديجه کبري و علي مرتضي تبديل شد به ميليون‌ها تکبيره‌ًْالاحرام. آن زمان پيغمبر نماز مي‌خواند و او را مسخره مي‌کردند، آن زمان پيغمبر در کوچه‌هاي مکه راه مي‌رفت و عموي او – ابوجهل – از پشت‌سر با سنگ به پاي او مي‌زد و پشت‌پاي پيامبر هميشه زخم بود و ابوجهل مي‌گفت: محمد ديوانه، ساحر و جادوگر است و حرف‌هاي او را باور نکنيد. اما چه شد که اين دين ماندگار شد به علت حقانيت. سال 67 بود که با گروه دفتر ادبيات، هنر مقاومت و پايداري حوزه هنري کار مي‌کردم. آقايي بود با نام حسين قدمي که کتاب جشن حنابندانش چندين‌بار مورد تقدير مقام معظم رهبري كه آن زمان رئيس‌جمهور بودند قرار گرفت. ايشان مي‌گفت فرزاد بيا به شهرهاي مختلف رفته از خاطرات رزمندگان صحبت کنيم. در ميدان برخي شهرها به طور ناگهاني ضبط را روشن مي‌کرد و مارش جنگي مي‌گذاشت و به من مي‌گفت همان لحظه پشت ميکروفن صحبت کنم. به او مي‌گفتم وسط شهري که مردم درحال رفت و آمد هستند و سازوکار آنچنان نيست و کسي با ما هماهنگ نيست چطور مي‌شود پشت ميکروفن صحبت کرد؟ ايشان مي‌گفت شما 2 کلام از جبهه بگو، خواهي ديد رزمند‌ه‌هايي که بين مردم هستند جلو مي‌آيند و از برنامه استقبال مي‌کنند. لذا مردم دور حرف من جمع مي‌شوند. به طور مثال ما شماره پيامک 30000115 را به مردم اعلام مي‌کنيم و به ما پيامک داده مي‌شود که 115 شماره اورژانس است و شما مي‌خواهيد مردم را اورژانسي به خدا برسانيد. مردم استنباط‌‌هاي زيبايي از برنامه دارند. اجراي شب چه ويژگي‌هايي دارد و مخاطبان آن چه کساني‌اند؟ کسي که شب برنامه اجرا مي‌کند در آن لحظات به دنبال غمازي، طنازي و عشوه‌گري نيست. کسي که برنامه شب‌ها را اجرا مي‌کند براي دردمنداني است که به خاطر اين درد تا صبح نخوابيده‌اند. همه دردها درد زميني نيستند. بين غم و غصه تفاوت هست، غصه درد چک، درد زمين، درد خانه و... است اما غم درد آسماني است. شب، مشتري‌هايي دارد؛ مردم به خاطر غم بلند مي‌شوند. به‌خاطر از کجا آمده‌‌ام و آمدنم بهر چه بود. آن مشتري‌ها را بايد جذب کرد. تلويزيون که صبح تا شب در حال پخش سريال است. حالا بايد براي شب مردم هم برنامه بسازد. ضمن اينکه اين‌کار سخت است. چون شما وقتي براي شب برنامه مي‌سازي مجبوري حرف حساب بزني. مردم شب، عارف مسلک بلند مي‌شوند. چرا اين همه اسم مريض براي ما مي‌آيد؟ چون حافظ مي‌گويد هرچه‌ دارم از سحرخيزي، از دولت قرآن، از دعاي نيمه‌شب، ورد سحرگاهي و... دارم. اگر 2 نفر از آبروداران نزد خدا حمد بخوانند، اين گرفتاري‌ها برطرف مي‌شود. ما بايد در اين مسير حق بمانيم و بر آن پافشاري کنيم. چرا بايد پخش اين برنامه را – که به نوعي مي‌تواند ويترين اسلام باشد – در ايام غير از ماه مبارک ريسک دانست‌ و بر اجراي آن پافشاري نکرد؟ سازمان مي‌گويد جنس بايد به فروش برسد. البته حرف خود مسؤولان سازمان نيست، يک عرف است. با خود مي‌گويند نکند اين کار را بکنيم و تاثيرگذار نباشد. اين برنامه مورد حمايت بسيار شديد آقاي ضرغامي و آقاي دارابي است. من برنامه‌هاي ديگر نيز اجرا کرده‌ام اما ياد ندارم که آنقدر رئيس سازمان درباره ماه خدا پيگير امور باشد و با تماس‌هاي تلفن مکرر جوياي احوال برنامه باشد. يکي از کارهاي قشنگي که آقاي فرجي، رئيس شبکه يک انجام داد اين بود که شب اول به سالن اجراي برنامه آمد و به همه بچه‌ها هديه ناقابلي داد و بچه‌ها احساس کردند که ديده مي‌شوند. اين خيلي ارزشمند است که يک فرمانده در آن موقع شب پابه‌پاي سربازانش بيدار بماند. کمي از خودتان برايمان بگوييد. چه شد که مجري‌گري را انتخاب کرديد؟ وقتي مي‌خواهيد به کلاس آواز برويد به شما مي‌گويند بخوانيد تا ببينند مايه خوانندگي را داريد يا نه؟ همان موقع توقع ندارند که شما عليرضا قرباني يا محمد اصفهاني شويد. مايه کار اجرا نيز از همان بچگي خودش را نشان مي‌دهد. خاطرم هست 5 ساله که بودم منظومه‌هاي بلندي را حفظ مي‌کردم و در مدرسه برادر و خواهرم مي‌خواندم. من بچه ميدان راه‌آهن هستم و در چهارراه مختاري به دنيا آمده‌ام. در مدرسه‌هاي آن زمان هم فضيلت در چيزهاي ديگري بود و اينکه منظومه‌هاي بلندي را حفظ کني و سر صف بخواني مرسوم نبود. پدرم خيلي به من جرأت حرف زدن در بين مردم داد. من وقتي چشم خود را باز کردم، ديدم در خانه‌اي هستم که 7 الي 8 هزار جلد کتاب در آن موجود است. از بچگي ذوق اين خواندن، پوييدن و بين کتاب‌ها گشتن در ما موج مي‌زد. ارزش‌هاي مادر خانه به جاي اسکناس کتاب بود. پدر هم فضيلت را به کتاب و کتابخواني اختصاص داده بود. کم‌کم وارد نويسندگي نيز شدم و چند کتاب درباره رزمندگان نوشتم. بعد وارد راديو شدم و در آنجا کارشناس هنري بودم و درباره تئاتر، موسيقي، نمايش و... صحبت مي‌کردم. از آنجا هم وارد تلويزيون شدم. در حقيقت کار اجرا را به‌طور پيوسته از منزل شروع کردم. اشاره کرديد نوشتن به خاطرات رزمندگان. سحرهاي جنگ قشنگ‌تر بود يا سحرهاي شهر؟ در سريال «جراحت» اين حرف گفته شد که مردان جنگ بهتر بودند تا مردان صلح، شايد آن مردان جنگ بيشتر به صلح فکر مي‌کردند تا آدم‌هايي که الان در حال صلح بيشتر به جنگ فکر مي‌کنند. به نظرم آن سحرها، سحرهاي معنوي‌تري بود. چون مرگ خيلي به ما نزديک بود. امروز روزي با دوستم در سنگر صحبت مي‌کردم و فردا مي‌ديدم پيکر بي‌جانش را آورده‌اند. تا اين حد مرگ به ما نزديک بود. هر جا هم مرگ نزديک باشد گناه کم است. ما چون احساس مي‌کنيم ابدي هستيم گناه مي‌کنيم. سحرهاي جنگ خيلي قشنگ‌تر بود. سحرهاي آن موقع را هيچ وقت فراموش نمي‌کنم. دعاي اللهم کن لوليک حجهًْ ابن الحسن اول روزنوشت دعاهاي بچه‌ها بود. اينکه کسي اول سخنراني دعاي فرج و والعصر بخواند، اينکه کسي اول صحبت‌هايش الحمدلله الذي هدانا لهذا و ماکنا لنتهدين... بخواند، بسيار بين بچه‌ها مرسوم بود. آنجا قرآن مثل نفس کشيدن در زندگي آدم‌ها بود. مردم پايان ماه رمضان جانمازها را جمع نمي‌کردند و 11 ماه همه چيز را تعطيل کنند چرا که جانماز بود، زولبيا- باميه نبود که سالي يک بار بايد به آن مراجعه کرد. مراجعه مردم به سحر و دعاي سحر دائمي بود. من مي‌ديدم مردم در طول سال دعاي سحر مي‌خواندند. من مي‌ديدم که مردم در ايام البيض حاجت مي‌گرفتند. آقاي مجتهدي تهراني مي‌گويد ‌ رجب و شعبان مردم زمان قديم عين ماه رمضان بود. مقام معظم رهبري در کتاب بسيار ارزشمند با عنوان «رمضان در گفتار رهبري» فرموده‌اند ما کشاورزيم. کشاورز که براي يک ماه دانه نمي‌کارد بلکه محصول آن را در سيلو ذخيره مي‌کند. چون در طول سال مورد حمله شيطان هستيم به آن ذخيره‌ها نياز پيدا مي‌کنيم. بنابراين بايد به اندازه يک سال – و نه يک ماه – در اين سيلوها ذخيره کرد. امام باقر (ع) فرموده‌اند آنقدر نگوييد رمضان رفت و رمضان آمد. چون رمضان اسم خداست. بگوييد ماه رمضان، شهر رمضان چيزي قبل از رمضان بگوييد تا حرمت اين ماه حفظ شود. کمي از حاج‌احمد متوسليان برايمان بگوييد. چه شد که اين عزيز بزرگوار را در يکي از سحرها به ميهماني ماه خدا دعوت کرديد. وقتي قسمتي از برنامه را براي ايشان اجرا کردم و کنار LCD ايستادم، انگار آن لحظات حال عادي خودم را نداشتم. به حاج‌احمد گفتم اوضاع خيلي خوب شده است. ما همه به ياد تو هستيم! اين را از حجاب خانم‌ها بايد فهميد! از نماز جماعت‌ هامان بايد فهميد! چقدر سريال برايت ساختيم حاج‌احمد! تمام سريال‌هاي ماه رمضانمان درباره تو حرف مي‌زنند! احساس مي‌کنم حاج‌احمد خيلي غريب است. در بحث حاج‌احمد رو کردم به دوربين به خودم گفتم که «داداش! باز که زدي کانال سياسي، اينجا که شبکه خبر نيست، الان که هفته دفاع مقدس نيست، خانم بزن شبکه ديگري که مجري ندارد. سحر فقط بايد دعاي سحر پخش شود.» دوباره برگشتم به طرف دوربين و گفتم شبکه تلويزيون را عوض مي‌کني، شبکه وجدانت را چه مي‌کني جوانمرد؟ وقتي اينها اسير شدند بزرگ‌ترينشان 29 ساله بود، الان 28 سال از آن زمان گذشته و بازگردند پيرمردند. آيت‌الله بهجت گفته‌اند که اينها زنده‌اند و به دعاي مردم روزي بازمي‌گردند. کسي که 28 سال به خاطر قضيه لبنان اسير شد و بازگردد، ببيند ما گفتيم «نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران» چه مي‌گويد؟ اگر بداند روز قدس در ماه رمضان آب معدني مي‌خوردند چه خواهد گفت؟ بزرگ‌ترين عيب يک مجري چه مي‌تواند باشد؟ عيب مجري اين است که اجرا را از روي عادت انجام دهد نه از روي فريضه. اجراي تلويزيون نه شغل است نه سرگرمي. وظيفه هم نيست بلکه فريضه است. بدترين آفت براي يک مجري اين است که به روزمرگي بيفتد. ما واژه‌اي در اجرا داريم به نام ترس مقدس. اين واژه بين‌المللي است. بنويسيد که فرزاد جمشيدي هنوز از آنتن مي‌ترسد. هنوز از مخاطب مي‌ترسد. آري هنوز از ميکروفن مي‌ترسم. يک ناجي غريق هيچ وقت نمي‌گويد که من از آب نمي‌ترسم. اتفاقا چون خطرات آب را مي‌داند بيشتر مي‌ترسد. من هر وقت سر اجرا حاضر مي‌شوم احساس مي‌کنم اين اجراي اول من است. من از ميکروفن و دوربين بشدت مي‌ترسم. به خاطر همين سعي مي‌کنم بيشتر مطالعه کنم تا دستم پر شود. مجري بد، مجري است که اين ترس در او کشته ‌‌شود. احساس مي‌کند چون ترسش از دوربين ريخته است، ديگر هرچه مي‌تواند مي‌گويد. مجري‌هاي ما دوربين را جدي مي‌گيرند اما مردم پشت دوربين را جدي نمي‌گيرند. اما تمام دنيا عکس اين کار مي‌کنند و مردم پشت دوربين را جدي مي‌گيرند. و بزرگ‌ترين حسن براي يک مجري؟ بهترين فضيلت براي يک مجري اين است که مطالعه را مثل نفس‌کشيدن بداند. رمز بقاي يک مجري به سواد اوست و سواد هنر به خدمت‌گرفتن دانش است. شما تا زماني که در دانشگاه هستيد به شما مي‌گويند دانشجو و نه سوادجو. لذا سواد هنر به خدمت گرفتن دانش است و خرد هنر به خدمت گرفتن سواد. ما در مملکت جمهوري اسلامي يک مشکل بزرگ داريم. بسياري از مجري‌هاي ما از حوزه معارف سکوي پرشي درست مي‌کنند و وقتي به حوزه‌هاي ديگر مي‌روند ديگر به حوزه معارف بازنمي‌گردند چون اجرا در حوزه معارف سخت و تخصصي است و نمي‌تواني در آن حرف باطل بزني و بايد تمام حرف‌هايت با سند و مرجع باشد اما اجرا در حوزه‌هاي ديگر مانند تخمه آفتاب گردان است. دوستان ما حاضر نيستند به خودشان سختي بدهند و دوباره وارد حوزه معارف شوند. من بسياري از مجريان را براي شما مثال مي‌زنم که در حوزه معارف معروف شدند اما ديگر حاضر نيستند به آن بازگردند و بسيار نسبت به آن بي‌وفا شده‌اند. شما از چه ابزارهايي استفاده کرديد تا اين حسن پررنگ‌تر و اين عيب به نوعي محو شود؟ مطالعه و مطالب تحقيقي، گمگشته يک مجري است. 20 درصد کار من کتاب، 30 درصد اينترنت و 50 درصد آن حرف‌هايي است در بين مردم که هنوز گفته نشده است. به‌طور مثال امشب مي‌خواهم درباره آقاي بروجردي صحبت کنم. با 4 نفر در قم ارتباط برقرار مي‌کنم تا ببينم آنها هم مشي و خطي از اين عالم بزرگوار مي‌دانند. طريق من اين است که اولا مجري براي 5 دقيقه صحبت بايد 5 ساعت مطالعه کند. دوم اينکه بايد به دنبال مديوم رسانه باشد. اگر قرار بود از روي کتاب براي مردم بخوانم که ديگر نامش مجري‌گري نمي‌شد. بزرگ‌ترين توهين به مردم کشور اين است که شما در تلويزيون بخواهي سرت را پايين بيندازي و چيزي را بخواني. دوستان در کلاس‌هايم به من مي‌گويند که آقاي جمشيدي همه حافظه شما را ندارند. ما مي‌گوييم مثل اين است که من مي‌خواهم رضازاده شوم ولي شرمنده! وزنه سنگين نمي‌توانم بلند کنم. حافظه خوب و صداي خوب شرط اين کار است. شما الان در حال حرف زدن با من هستي و من سرم را پايين مي‌اندازم و SMS مي‌زنم. شما ناراحت نمي‌شوي؟ تلويزيون هم همين‌طور است. به مجرد اينکه مجري تلويزيون به پايين نگاه کند و بخواهد چيزي را بخواند ارتباطش با مردم قطع مي‌شود. تلويزيون مسجد نيست. تلويزيون منبر نيست. تلويزيون کلاس دانشگاه نيست. مجري تلويزيون حق فضل‌فروشي ندارد. چرا ابتکار مصاحبه با علما را در اين برنامه اجرا کردم؟ چون مردم مي‌گويند اين حرف‌ها به اين مجري با 40-30 سال سن نمي‌خورد. لذا اينگونه مي‌گويم که خوش آمديد حضرت آيت‌الله علامه طباطبايي، امشب شما ما را موعظه کنيد و ايشان مي‌فرمايند که فلان نماز را در فلان‌جا بخوانيد. اما اگر من بخواهم مستقيما بگويم علامه طباطبايي اينگونه فرمودند تاثيرپذيري چنداني نخواهد داشت. شما حق نداريد در تلويزيون کتاب بخوانيد و خطابه کنيد. بايد به دنبال مديوم رسانه باشيد. سال آينده هم به همين شيوه برنامه را اجرا مي‌کنيد؟ برنامه امسال ما با برنامه سال گذشته 80 درصد متفاوت بود. خواندن پيامک، ميهمان زنده تلفني، معرفي علما و... از جمله اين تغييرات است. لذا اگر الان به من بگويند شما مجري برنامه سال آينده هستيد مطمئنا به اين شيوه اجرا نخواهم کرد و به شيوه‌هاي ابتکاري و نوين ديگري خواهيم پرداخت. کمي درباره تأثيرگذاري عنوان کردن يک مطلب در مديوم رسانه توضيح مي‌دهيد؟ در دهه اول محرم آقاي نقويان جايي براي مردم سخنراني داشتند. بچه‌ها بين صندلي‌ها مي‌دويدند و سر و صدا ايجاد مي‌کردند. پدرها و مادرهايشان که مي‌خواستند صحبت‌هاي آقاي نقويان را گوش دهند دائما مي‌گفتند هيس! همه منتظر بودند تا ايشان روضه بخوانند. اما آقاي نقويان گفتند آنقدر به اين بچه‌ها هيس نگوييد! من اگر نتوانم به‌عنوان يک روحاني اين بچه‌ها را جذب کنم به چه درد مي‌خورم. اصلا بچه‌ها همه بياييد و جلوي سن جمع شويد. همه منتظر بودند ببينند که آقاي نقويان مي‌خواهد چکار کند؟ ايشان به بچه‌ها گفت يک شعري هست که همه ما بلد هستيم. پس همه کوچک‌ترها و بزرگ‌ترها با من تکرار کنيد. يک توپ دارم ... همه و البته بزرگ‌ترها با کمي خجالت و تعجب جواب دادن قلقليه، سرخ و سفيد و آبيه، مي‌زنم زمين هوا مي‌ره... اينجا بود که آقاي نقويان فرمودند خدا هر کس را که بخواهد بالا ببرد مثل اين توپ است و بايد اول زمين بخورد. حافظ مي‌گويد: عزيز مصر به‌رغم برادران غيور/ ز قعر چاه درآمد به اوج ماه رسيد. خداوند، حسين(ع) را خاکي کرد و دشمنان با اسب از روي سينه او رد شدند اما او همچنان خدا را فرياد مي‌کرد... بعد از اين صحبت‌ها آقاي نقويان شعر را ادامه دادند، نمي‌دوني تا کجا مي‌ره، من اين توپ را نداشتم، مشقام رو خوب نوشتم ... اينجا آقاي نقويان فرمودند هر کس مشقش را خوب بنويسد خدا به او عيدي مي‌دهد، بهترين مشق که سرمشق عالم شد را حسين(ع) نوشت وخدا، عالم را شبيه يک توپ قلقلي زير پاي حسين(ع) انداخت و گفت هر کس بخواهد قشنگ بازي کند بايد در زمين حسين(ع) بازي کند... اينجا بود که همه از بزرگ و کوچک چشمانشان خيس شد. مديوم رسانه به همين معناست. نبايد تلويزيون را با منبر اشتباه گرفت، کاري که متاسفانه علماي ما انجام مي‌دهند، در تلويزيون حاضر مي‌شوند و مي‌گويند بسم‌الله‌ الرحمن الرحيم و صل‌الله علي سيدنا و نبينا ... اين نوع صحبت براي منبر است. هر يک دقيقه تلويزيون ميليون‌ها تومان از نظر مادي و بي‌نهايت از نظر معنوي ارزش دارد. علمايي هم داريم که اين مديوم رسانه را در تلويزيون رعايت کنند؟ آقاي رنجبر در يک دقيقه به زيبايي قصه مي‌گويد. به طور مثال مي‌فرمايد: انسان با ميل خودش در اين جايگاه‌هاي خودروي فرسوده حاضر مي‌شود و خيلي هم خوشحال است که خودروي او را خرد مي‌کنند چون مي‌داند که يک خودروي ديگر به او مي‌دهند. تلقي انسان از مرگ نيز بايد اينگونه باشد. جسمي که با ما بود وارد قبر شد و در حال خرد شدن است ولي قرار است خدا تولد و نو نواري ديگري را براي ما رقم بزند. يا در جايي ايشان نان سنگک را مثال مي‌زنند که خمير را رو سنگ داغ مي‌اندازند و تبديل به نان مي‌شود. رمضان هم يعني همين سنگ داغ... . فرزاد جمشيدي به مرغ سحر ماه‌هاي رمضان معروف است. واژه‌ها، استعاره‌ها، تشبيهات و ... که در کلام شما مرتبا و بدون تپق به کار برده مي‌شود زائيده چيست؛ زائيده ذهن، زائيده دل، زائيده مطالعه يا زائيده اوقات خوش سحر؟ فکر مي‌کنم همه اين عوامل که گفتيد دخيل باشند. ابنان ذهني يک مجري محتاج مطالعه است. ما بررسي کرديم که متاسفانه دايره واژگاني و قلمرو کلمات مجريان تلويزيوني 220 کلمه است و علت اساسي که مردم به جريان تلويزيون کم‌توجه شده‌اند و با ديدن آنها در تلويزيون کانال را عوض مي‌کنند همين است. چرا که مي‌گويند با نديدن اجراي آنها نيز چيزي را از دست نمي‌دهند. مجري بايد مطالعه کند، اين مطالعه را با خلاقيت خودش درآميزد و بتواند يک حرف جديد براي ارائه داشته باشد. ما هر شب يک قطعه ادبي جديد براي اول برنامه داريم. خاطرم هست متني را سال 85 خواندم که عبارت بود از: «همين چند لحظه قبل به دست من رسيد. اخبار داغ يک روزنامه. روزنامه رمضان، ارگان حزب همدلان و هم‌قبلگان امروز روي جلد صفحه اول خود با تيتر درشت نوشت رمضان 20 روزه شد – اين متن مربوط به 20 رمضان 85 بود – به گزارش خبرگزاري بهشت از غروب 20 روز قبل که توپ تحويل نوروز آمرزش شليک شد چشم اهل اسلام به روي لذت دنيا بسته شد و وزارت امور تقوا به شيطان اعلام جنگ کرد، اين گزارش مي‌افزايد 20 روز است ترازوي دکان‌ها سنگيني انصاف را روي کفه کَرم کاسب‌ها بيشتر احساس کرده بود و سفره‌هاي بي‌رياي بيداري افطاري برکت اين ماه معجزه و مبارزه را به خانه‌هاي ايراني آورده است. در صفحه اخبار سياسي آمده، نمايندگان مجلس طرح تقسيم تبسم را با قيد 2 فوريت تصويب کردند، هدف اين طرح يکسان‌سازي برکت سفره‌هاست تا جغرافياي پليد جنوب‌شهري، شمال‌شهري لااقل يک ماه دست از سر غفلت ما بردارد اما خبري براي شما بخوانم از صفحه حوادث روزنامه رمضان که نوشته است 20 روز قبل ابليس حين دستبرد به بانک ايمان توسط ماموران وجدان دستگير شد. قاضي اين دزد سابقه‌دار را به يک ماه حبس در زندان دينداري مومنان محکوم کرد. خبر ديگر اينکه، پليس وظيفه‌شناس اخلاق 20 روز است که هيچ برگه جريمه‌اي را براي عاطفه‌ها صادر نکرده است و مجتمع‌هاي قضايي از صبح تا شب به جاي شکايت، رفاقت را صورت‌جلسه پرونده‌ها مي‌کنند. ضميمه آگهي‌هاي روزنامه رمضان هم چند آگهي جالب چاپ کرده که برايتان مي‌خوانم: در اين ماه قشنگ خدا، مردم به جاي تلفن همراه دنبال خود همراه هستند تا آنها را به در خانه پيغمبر برساند. آگهي ديگري هم آمده که گناهان شما را با ثواب روزه‌داري عوض مي‌کنيم، خانه دل‌ شما را در اين ماه به برکت روزه‌داري در اسرع وقت نظافت مي‌کنيم، راه آسمان را به شما نشان مي‌دهيم و نفس‌هاي شما را با ستايش خدا عوض مي‌کنيم». اين نوعي خلاقيت است که بايد مفاهيم ديني را اينگونه با ترکيب مطالعه و ابتکار ارائه داد. در جايي اشاره کرده‌ايد که الگوي شما در ادبيات نوشتاري شهيد آويني است. نثر ايشان چه ويژگي‌هايي داشت؟ من در نوشته‌هايم از ويژگي‌هاي 2 نفر استفاده بسياري کردم؛ مرحوم علي حاتمي و شهيد آويني. من تصويري‌نويسي را از اين 2 نفر ياد گرفتم. معروف بود که شاملو متخصص کلمات چمداني يا چمدان کلمات است. مثلا شاملو در جايي مي‌گويد هر گاو‌گند چاله‌دهاني آتشفشان روشن خشمي شد. اگر شاملو متخصص اين کلمات بود، آويني توانست در عرصه کلمات پاک موفق باشد. مثلا آويني مي‌گويد اي شهيدان که رفتيد ما قبرستان‌نشينان عادات سخيف را بيامرزيد. اين واژه قبرستان‌نشينان عادات سخيف به همان اندازه که وسيع است داراي عمق نيز هست. بنابراين نثر آويني در تصويري‌نويسي خيلي به من کمک کرد. نکته دوم در کار آويني اين بود که قلم آويني کاملا قلم بي‌ريايي بود. آويني به دنبال کلمه خوب نگشته بود، او موفق شده بود در مسيري که در وزش کلمات خوب بوده حرکت کند و آن کلمات را به اختيار خودش نفس بکشد، هنري آويني اينگونه بود؛ او واقعا در اين نسيم نفس کشيده بود. چرا در برنامه‌هاي سحر از تصاوير روايت فتح و صدا و نثر شهيد آويني استفاده نمي‌کنيد؟ خيلي نکته مهمي است که جواني 16-15 ساله که نه جنگ و نه جبهه را ديده اينگونه به شهدا علاقه‌مند است. کافي است يک روز وسط هفته را به گلزار شهدا برويد، تعداد جوان‌ها، تعداد پيرمردها و تعداد آدم‌هايي که سر مزار عزيز خودشان آمدند را بشماريد. ما امسال 30 ثانيه شهيدي را در حال صحبت در قاب يک پلاک نشان مي‌دهيم. مردم خيلي اين قسمت را دوست دارند. ما بايد به اين نتيجه برسيم که آويني را چگونه رسانه‌اي کنيم. صداي آويني را پخش کنيم خوب است؟ متنش را پخش کنيم خوب است؟ اگر بتوانم مديوم آن را پيدا کنم خيلي دوست دارم که اين شهيد را مفصل به مردم معرفي کنم. نظر اهالي فرهنگ و هنر نسبت به اين برنامه چيست؟ اين برنامه موجب آشتي اهالي فرهنگ و هنر شده است. کسي به من ايراد گرفت که شما در سحر ماه رمضان غزلي از فلان شاعر بدنام خوانديد. ببينيد، حوزه دين بسيار وسيع است. در روايتي از پيامبر داريم؛ شخصي مشروبخوار بود گاهي وقت‌ها به نزد پيغمبر مي‌رفت و ايشان را مي‌خنداند. حتي چندين‌بار هم پيغمبر به ايشان حد زده بود ولي با اين حال دست از اين کارش برنمي‌داشت. شخصي جلوي پيغمبر اين آدم را لعن کرد، پيغمبر به آن شخص گفت لعنش نکنيد او محمد و آل‌محمد را دوست دارد. دين رئوف است. دين زيباست. امام صادق(ع) در يکي از کوچه‌هاي مدينه ديد يک نفر از اهالي مدينه در حال خوردن مشروب است و تا امام را ديد پشت کرد تا امام او را نبيند. امام صادق به او سلام کرد و بدون اينکه به روي او بياورد که چرا عرق خورده است به او فرمود هر کاري که کرده‌اي ولي به اهل‌بيت پشت نکن، چون در آن لحظه هم باز اميدي هست که اتفاق خوبي بيفتد. من مطمئنم اگر تلويزيون مشي ديني خود را با خلق محمدي پيش ببرد و به خلق علوي که مي‌فرمود هر کس شمشير خود را زمين گذاشت در پناه اسلام است عمل کند، مطمئن هستم خيلي از نويسنده‌هايي که آنها را از دايره دين بيرون کرده‌ايم براي ما و براي اسلام خواهند نوشت. در يکي از برنامه‌هاي سحرگاهي حرفي درباره كانال ماهواره‌اي فارسي‌وان زدم و گفتم اين مدت مردم ترجيح دادند بشقاب‌هاي ماهواره‌اي همچنان به خميازه‌هاي بي‌اعتنايي مشغول باشند و شبکه‌هاي تلويزيوني BBC و فارسي‌وان سرشان را کردند توي وان! چرا مردم اين حرف‌ها را گوش مي‌کنند! صرفا به خاطر استفاده از واژه‌هاي نو نيست. مردم احساس مي‌کنند اين فکر، فکري بديع است. هنر امام زمان نيز همين است. «و مجددا لما عطل من احکام کتابک و مشيرا لاورد من اعلام دينک» ايشان قرار است يکسري از احکام خداوند که معطل مانده تجديد کنند و قرار است همه ما به اين کلاس تجديدي برويم و ايشان يک دوره ديگر براي ما کلاس بگذارد و بگويد اين دينداري شما فايده‌اي ندارد. حق‌الناس در مجري‌گري چيست؟ ان‌شاءالله همديگر را در فرداي قيامت خواهيم ديد. آنقدري که از من مجري تلويزيون حساب مي‌کشند از يک عالم بزرگ حساب نمي‌کشند. تلويزيون جمهوري اسلامي در کم‌بيننده‌ترين لحظاتش در شبکه يک، 23 ميليون نفر بيننده دارد. شما به من يک منبر از شب قدر را معرفي کن که بدون استفاده از دوربين‌هاي تلويزيون 23 ميليون نفر بيننده داشته باشد. من مجري تلويزيون را بهترين زمان‌ها به بهترين مکان‌ها مي‌فرستند. به من مي‌گويند شما 9 ذي‌الحجه با هزينه سازمان لباس احرام تنت کن و حاجي شو و از صحراي عرفه حرف بزن. علماي ديگر بدشان مي‌آيد که چنين پيشنهادي به آنها داده شود؟ طبيعتا نه! پس اين موقعيتي است که نصيب هر کس نمي‌شود. اما وقتي روز 9 ذي‌الحجه که روز عرفه است و مجري ما بايد از صحراي عرفه گزارش تهيه کند «ولا يتشخص هر من البر» قصد توهين به کسي را ندارم اما ديده‌ام که غالبا اين‌طور بوده است. فرداي قيامت صاحب روز عرفه که امام حسين(ع) و حضرت صاحب‌الزمان(عج) هستند به من مي‌گويند ما اين موقعيت را براي تو فراهم کرديم، اين ميکروفن، اين دوربين، اين تلفن بود تو چه گفتي؟ اين است که حسابرسي ما در قيامت خيلي سخت است. متاسفانه بايد بگويم برنامه‌هاي افطارمان اصلا خوب نيست. در روايات داريم که روزه‌دار 2 لحظه احساس شادي مي‌کند؛ يکي لحظه افطار و ديگري موقع ديدن خداوند. واقعا ما در برنامه‌هاي افطاري‌مان چه چيزي به مردم مي‌دهيم؟ برنامه سحرهاي ماه رمضان کار زيادي نکرده است. فقط بچه‌ها اين مساله را جدي گرفته‌اند که با حق‌الناس سر و کار دارند. از 90 دقيقه برنامه سحر بايد 45 دقيقه آن را صحبت کنيم و براي اين 45 دقيقه بايد اين منابع مطالعاتي را بخوانم تا جوابگوي نيازهاي مردم باشم. همسرم گاهي اوقات به من مي‌گويد تو اگر مي‌خواستي فوق‌تخصص بگيري تا به حال چندين‌بار موفق‌ شده بودي. اين درس خواندن‌هاي تو بالاخره کي تمام مي‌شود. به‌طور‌ مثال براي يک پلاتوي 5 دقيقه‌اي بايد 3 کتاب را مورد بررسي و مطالعه قرار دهم. اگر دستمان خالي باشد قطعا مقابل آنتن باخته‌ايم. شما استاد سخن باش اما اگر بدون مطالعه روي آنتن شبکه يک- که مثل پلي است که وقتي روي آن پا مي‌گذاري پشت سرت خراب مي‌شود- بروي و بگويند 1،2،3 و... 5 دقيقه با مردم حرف بزن، قطعا باخته‌اي. افسوس مي‌خورم که تا به حال ما خيلي حرف‌ها را به مردم نزده‌ايم. به‌طور‌ مثال همين رساله حقوقي امام سجاد(ع) شامل نکاتي است که شايد بيش از 10 سال بايد براي آن وقت بگذاريم. حق آموزگار، حق حج، حق صدقه، حق روزه، حق نماز، حق شهوت، حق دست، حق پا، حق چشم، حق گوش، حق زبان، حق نفس و... از جمله حقوق نهفته در اين رساله است. من وقتي حق همسايه را در تلويزيون قرائت کردم از قول امام سجاد(ع) گفتم همسايه شما مثل مادرتان است و تاثير بسيار آن را مشاهده کردم، آنجا بود که تاسف خوردم که تلويزيون ما در حوزه معارف هيچ چيز به مردم نگفته است. ما يک‌دويستم فوتبال هم با مردم در حوزه معارف صحبت نکرد‌ه‌ايم. يا در جاي ديگر در روايتي از پيامبر آمده است: «زني با چهره بسيار پريشان در يکي از کوچه‌هاي مدينه فرياد مي‌زد مرا به رسول خدا راهنمايي کنيد. پيامبر او را ديد و پرسيد چرا پريشاني؟ چرا فرياد مي‌کشي؟ آن زن گفت در غياب شوهرم زنا کردم. از آن زنا صاحب فرزند شدم. براي حفظ آبروي خودم فرزندم را داخل خمره‌اي انداختم که در آن خمره شراب انداخته بودم و سال‌هاست از اين شراب به مردم فروخته‌ام. پيامبر در جواب او فرمود: من فکر مي‌کنم يک نماز عصر از تو قضا شده بود که به اين روز افتادي!» در اين روايت تکان‌دهنده پايه گناه قضا شدن نماز عنوان شده است. چرا جوانان ما به نماز بي‌ميل شده‌اند؟ چون مي‌بينند کسي که جاي فرورفتگي مهر در پيشاني‌اش است اعمال انحرافي انجام مي‌دهد. مجري بايد به اين جوانان حرف رهبر را بزند. به آن ريزش‌ها نبايد نگاه کرد، به رويش‌ها نيز بايد توجه کرد. آيا تا به حال آمده‌ايم در تلويزيون جمهوري اسلامي اينگونه با مردم صحبت کنيم. فقط ياد گرفته‌ايم برنامه‌هاي فوتبالي‌مان را کش دهيم و تا اذان صبح ادامه دهيم. تلويزيون مکه و مدينه 2 کانال بيشتر ندارد؛ يک کانال فقط مسجدالحرام و طواف... را به صورت زنده پخش مي‌کند، يک کانال هم قرآن و 45 دقيقه نماز پخش مي‌کند، همه چيز را به ماهواره انتقال داده‌اند و تلويزيون‌شان 45-40 نفر بيشتر پرسنل ندارد. پرسنل صدا و سيماي ما حدود 30 هزار نفر هستند. اينها نبايد کاري براي اين مردم انجام دهند؟ فرداي قيامت صدا و سيمايي‌جماعت را چنان مواخذه کنند که بيا و ببين! من از الان مي‌توانم برنامه‌هاي 100 سال ديگر تلويزيون را براي نيمه‌شعبان حدس بزنم. دوربين روي گنبد جمکران در حالzoomBack, zoomIn کردن است. بعد پاي مردم را نشان مي‌دهند که پابرهنه به سمت جمکران در حال حرکت هستند و... . چرا سريال‌هاي مناسبتي ماه رمضان آنقدر کليشه‌اي و ضعيف هستند؟ باز هم الحمدلله کمي پيشرفت داشته‌ايم. سال‌ها قبل هر چه مي‌گفتيم كه اي مردم! روايات داريم دست و پاي شيطان در ماه رمضان بسته است، کارگردانان ما به اصرار شيطان زن و شيطان مرد درست مي‌کردند. بعد آمدند در فيلمي يک نفر را با چشم پيوندزده صاحب چشم برزخي کردند و اين قبيل مسائل را خيلي به صورت مبتديانه نشان مي‌دادند. خاطرم هست يک سال يک فيلمساز جنگي خدمت رهبري رسيد، آقا فرمودند اگر مي‌خواهيد فيلم جنگي بسازيد ارتش سري را ببينيد. همه تعجب کردند که آقا چرا اين صحبت را مطرح کردند؟ آقا فرمودند قصه خوب مثل ظرف آش است همه چيز در خود دارد اما چيزي را نشان نمي‌دهد. الان کمپاني والت‌ديزني يک فيلم کارتوني با نام «آواي سال نو» توليد کرده که داستان فرد خسيسي به نام اسکوروچ است که در يک شب 3 روح به سراغ او مي‌آيند، من ياد ندارم اين فيلم را به کسي داده باشم نگاه کرده باشد از گناه خودش توبه نکرده باشد اما چطور ما نمي‌توانيم يک سريال بسازيم که در 30 شب تاثيرگذار باشد. تا چند سال ديگر شما مي‌خواهيد بگوييد روح لباس سفيد پوشيده و مبتديانه از چشم برزخي حرف بزنيد. وقتي بنا باشد از يك ماه قبل براي رمضان فيلم بسازيم همين مي‌شود. تعريف شما از سريال مناسبتي چيست؟ من معتقدم سريال مناسبتي فقط اين نيست که در مناسبت خودش پخش شود بلکه اين سريال‌ها مي‌تواند در غير از مناسبت خودش هم پخش شود. سال‌ها بود که از شهيد مطهري فقط 12 ارديبهشت ياد مي‌کردند ولي الان در قالب برنامه «از تو مي‌پرسند» معارف ايشان ترويج داده مي‌شود. آيا در طول سال نمي‌شود از ماه رمضان صحبت کرد؟ ماه رمضان صرفا گرسنگي و تشنگي نيست. شايد 90 درصد آن روزه جان و نيت پاک و... است ما بايد در طول سال به اين مفاهيم ديني بپردازيم و ما اصرار داريم از حدفاصل آخر شعبان تا اول شوال به آن بپردازيم. تاثير بد دين مناسبتي بر مردم عابربانکي است، مردم وقتي بفهمند در ساعاتي خاص فقط بايد خدا را صدا بزنند خدا و پيغمبر براي آنها حکم عابربانک را پيدا مي‌کند، مي‌گويند الان گرفتاريم، 100 صلوات که بفرستيم مشکلمان حل مي‌شود و وقتي حل نشود ديگر سراغ دين نمي‌روند. ولي بايد به مردم گفته شود خدا که عابربانک نيست و در تمام طول ساعت روز و در خواب و بيداري خدا را صدا کن، جواب خواهي گرفت. در احوالات عارفي مي‌خواندم که براي ديدن استاد بزرگواري از روستايي رد شد. به خانه يک روستايي رسيد. مرد خانه نبود و از زن طلب سجاده‌اي براي نماز کرد. زن نيز سجاده‌اي براي او آورد و گفت در بيرون خانه و کنار آن رودخانه نماز بخوان. عارف از او قرآن نيز خواست و زن برايش آورد. پس از مدتي زن روستايي به آن عارف گفت هم نمازت ايراد داشت هم قرآنت، چرا که شوهر من چوپان است و وقتي نماز مي‌خواند باد به برگ درختان دستور مي‌دهد که ديگر حرکت نکنند چون کمردرد دارد هر وقتي در کنار جويبار مي‌خواهد وضو بگيرد آب براي او بالا مي‌آيد و مرد عارف کنجکاوانه تا غروب ايستاد تا چوپان را ببيند. مرد عارف پس از 3 سال در کنار چوپان بودن و درس ياد گرفتن از او توفيق اين را پيدا کرد که به نزد استاد بزرگواري که قصد شاگردي او را داشت مشرف شود و شرح حالش را براي او بازگو کرد و استاد بزرگوار به او گفت من ديگر چيزي براي گفتن ندارم چرا که من هم نزد اين چوپان درس خوانده‌ام. برنامه امسال با برنامه سال‌هاي گذشته تفاوت‌هايي داشت و شايد از زيبايي‌هاي سمعي آن کاسته و به زيبايي‌هاي معرفتي آن اضافه شد. برخي اين حرف شما را صريح‌تر مي‌گويند. آنها معتقدند نثر جمشيدي متکلف بود و امسال راحت‌تر و بهتر شده است. فکر مي‌کنم اين به علت تاثير حوزه‌هاي اجتماعي در کارم بوده است. از 4-3 سال پيش کمي مسير خود را عوض کردم و حرف معارفي را به صورت صرف به مردم تحويل ندادم و يک مقدار با رنگ و آب اجتماعي بيشتر عجين کردم. امسال عقربه برنامه خودمان را روي جوان‌ها و خانواده‌ها تنظيم کردم، به همين خاطر از نثر بهتر و آسان‌ت

برچسب‌ها

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 19:58
کد خبر: 6603

https://tavoosebehesht.ir/node/6603

افزودن دیدگاه جدید