شعری كه جعفريان قرار بود در محضر رهبر بخواند

<p>در دیدار شاعران با رهبر انقلاب در نیمه ماه مبارک رمضان قرار بود محمدحسین جعفریان نیز اشعاری را قرات کند که به دلایلی میسر نشد.               در دیدار شاعران با رهبر انقلاب در نیمه ماه مبارک رمضان قرار بود محمدحسین جعفریان نیز اشعاری را قرات کند که به دلایلی میسر نشد. به گزارش فارس، بعد از دیدار شاعران در نمیه ماه رمضان با رهبر انقلاب اخباری مبنی بر اعتراض محمدحسین جعفریان در خصوص گزینش اشعار مننتشر شد که بعضا مورد سوءاستفاده برخی مغرضان نیز قرار گرفت.
متن خبر

در دیدار شاعران با رهبر انقلاب در نیمه ماه مبارک رمضان قرار بود محمدحسین جعفریان نیز اشعاری را قرات کند که به دلایلی میسر نشد.               در دیدار شاعران با رهبر انقلاب در نیمه ماه مبارک رمضان قرار بود محمدحسین جعفریان نیز اشعاری را قرات کند که به دلایلی میسر نشد. به گزارش فارس، بعد از دیدار شاعران در نمیه ماه رمضان با رهبر انقلاب اخباری مبنی بر اعتراض محمدحسین جعفریان در خصوص گزینش اشعار مننتشر شد که بعضا مورد سوءاستفاده برخی مغرضان نیز قرار گرفت. این شعر با عنوان «رای و بیعت» به سرح ذیل می‌باشد:   مدتی این مثنوی تأخیر شد  آهوی ما گرگ شد، خنریز شد    شد رها سگ، باز و بسته ماند سنگ  ای برادر باز هم جنگ است، جنگ    سالکان بی‌خرد! بی‌پیرها! ساحران! رمال‌ها! جن گیرها!   مکتب ایران چو دکان شماست  نفس‌تان و الله ایران شماست   عشق ایران کاش در سر داشتید کاش آن را نیز باور داشتید   ناجوانمردان! زبانبازی بس است  از امام عصر(عج) اخاذی بس است   وای از آن روزی که با بانگ جلی سایه بردارد ز سرهاتان ولی   پس زند خاک از کدورت‌هایتان صورتک‌ها را ز صورت‌هایتان   بانگ بردارد از اعماق وجود فاش گوید آنچه را بود و نبود   طشت‌تان چون از سربام اوفتاد کله‌‌هاتان چون که خالی شد زباد   رو شود تا خبث خوهای شما  دست ما ماند گلوهای شما    هان! گمان کردید ما وامانده‌ایم؟ ما کنار دام بر جا مانده‌ایم   منتظر با تیغها و داس‌ها پیشتر آیید ‌ای خناس‌ها!   هر طرف کردیم دامی را رها پیشتر آیید ‌ای پتیاره‌ها!   تیغ کج آریم و گردانیم صاف هر که ره گیرد به سوی انحراف   چون هلاهل مغز بادام شما مانده فرزین گرچه در دام شما   ای دلیل داعیان دین ما! تاج سر! ای مرد! ای فرزین ما!   این سخن را بشنو از اهل تمیز رأی و بیعت فرق‌ها دارد عزیز!   نیک می‌دانیم از برهان و نقل اینکه بیعت عشق باشد رأی عقل   گرچه عقل ما ملاک خوبی است  یادمان باشد که پایش چوبی است   عقل آخر هم بماند در نود عشق اما ختم کار و هست صد   هر چه رمل آرید و سحر و جفر و راز  عشق اسطرلاب اسرار است باز    چون رجز خوانند مردان نود؟ چون؟ که جاری در رگان‌ماست صد؟   ماه سنگی سرد و بی‌مقدار بود گرمی خورشید بر حسنش فزود   رو بگرداند چو خورشیدی زماه  در محاق افتد قمر، گردد تباه   جملگی دانند، حتی خار و خس! آبروی ماه از شمس است و بس

برچسب‌ها

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:00
کد خبر: 6765

https://tavoosebehesht.ir/node/6765

افزودن دیدگاه جدید