نسبت ما و ايران باستان
نسبت ما با اساطير و تاريخ ايران باستان چيست؟ تخت جمشيد، كاوه آهنگر، آرش كمانگير چه جايگاهي بايد در عرصه فكري و فرهنگي ما داشته باشند. ميگويند اينها بخشي از تاريخ و فرهنگ و اقتدار ما هستند، پس بايد به آنها باليد. ميگويند داريوش بر نيمي از جهان آنروز حكومت ميكرده. ميگويند كورش همان ذوالقرنين و پيامبر خداست پس چرا از پيامبر هموطنمان تجليل نكنيم. یادداشتی از: حسین حسینی نسبت ما با اساطير و تاريخ ايران باستان چيست؟ تخت جمشيد، كاوه آهنگر، آرش كمانگير چه جايگاهي بايد در عرصه فكري و فرهنگي ما داشته باشند. ميگويند اينها بخشي از تاريخ و فرهنگ و اقتدار ما هستند، پس بايد به آنها باليد. ميگويند داريوش بر نيمي از جهان آنروز حكومت ميكرده. ميگويند كورش همان ذوالقرنين و پيامبر خداست پس چرا از پيامبر هموطنمان تجليل نكنيم.در تحليل چنين مفاهيمي بايد به خاطر داشت كه همواره در چند صد سال اخير باستانگرايي به نوعي در مقابل اسلامگرايي و جايگزيني براي آن بوده است. اسلام به مردم و كشور ما هويت داده و هويت جايگزيني كه ميتواند سينه به سينه اسلام قد علم كند ايران باستان و نمادهاي آن است. از اين رو است كه زمان شاه معدوم و دولت دوم خرداد تأكيد بسياري بر بزرگداشت نمادهاي ايراني مانند تخت جمشيد، چهارشنبه سوري، سلسله هخامنشيان و مواردي از اين دست ميشد. اين نوع تضاد در كشورهايي كه با ما در اين فرهنگ مشترك هستند به خوبي نمايان است. در كشورهايي مانند تاجيكستان، افغانستان، آذربايجان همواره سنتهاي ديرين و خرافهها ابزاري براي جايگزيني هويت ديني در مردم است.اينكه گفته ميشود كه كوروش همان ذوالقرنين است و تبليغ آن تبليغ يك پيامبر الهي است به نظر بيشتر نوعي پوشش و نفاق براي همان تفكرات ضد اسلامي و مليگرايانه است. اين استدلال مانند است كه بگوييم كه عيسي (عليه السلام) پيامبر خدا بوده و ما بايد تبليغ عيسي و مكتب منتسب به او را در كشور توسعه دهيم و مسيحيت را ترويج كنيم.ايران اگر در جهان آبرويي دارد به بركت انقلاب اسلامي و به بركت حركت جهادي امام (ره) و به مدد ايستادگي در برابر مستكبرين عالم بوده است. تجليل مردم ساير كشورها از رؤساي جمهور ما به موقعيت خاص جغرافيايي ما نيست، بلكه تقابل ما با غرب است كه خيل عظيم مردم جهان را متوجه ايران كرده است؛ امروز هر كسي اين پرچم را در دنيا بلند كند محبوب خواهد شد و ارتباطي با ايراني بودن يا نبودن او وجود ندارد مانند آنچه در مورد سيد حسن نصرالله اتفاق افتاده است. شهدا، انقلاب، استكبارستيزي، جهاد، شهادت، عدالت و . . . هستند كه هويت ما را تشكيل و قوام ميبخشند و موجبات عزت ما را در برابر ساير ملل فراهم آوردهاند.در حقيقت ما جزئي از امت اسلامي هستيم و مرزهاي جغرافيايي جهان -كه عمدتا به دست كشور انگليس و براي پاره پاره كردن جهان اسلام ترسيم شدهاند- نبايد از هم گسيختگي و بيگانهپنداري همكيشان ما را موجب شود. اگر ما امروز مردم زمان پيامبر و ائمه را به دليل اعتقاد به برتري عرب بر عجم كه استدلال قابل قبولي نيز داشت – به اين دليل كه ايرانيان به دست اعراب مسلمان شده بودند – مذمت ميكنيم خود نبايد به اين دام گرفتار شده و در شيپور ايرانيت و برتري خود بدميم. حتي شايد بتوان گفت كه تفاخر به فرهنگ ايران قبل از اسلام آن هم در شرايطي كه در برابر اسلام قد علم ميكند مانند تفاخر اعراب به افتخارات دوران جاهليت است.اگر خواهان رهبري جهان اسلام و در واقع رهبري جهان ضد استكبار هستيم پرداختن به مسئله ايرانيت و برجسته كردن آن حماقت محض است. وقتي تبليغات مليگرايانۀ كشورهاي عربي را ميبينيد چه حسي به شما دست ميدهد؟ تهوع و انزجار. دقيقا ديگران هم چنين حسي را در مورد تبليغات مليگرايانه ما دارند. با پرداختن به مليت، ما خود را از رهبري جهان اسلام به دايره تنگ كشور محدود خواهيم كرد. در حقيقت وقتي بر امت اسلامي تأكيد شود خود به خود ما نقش رهبري آن را در دنيا داريم بدون آنكه نيازي به برجسته كردن ايران به عنوان نماد يك نژاد باشد.
https://tavoosebehesht.ir/node/7238
افزودن دیدگاه جدید