فتنه تمام شد و شما فرزند صبح مانديد

<p>مبادا برادر كه دلت از طعنه‌ها و بي‌مهري‌ها شكسته باشد. اين مظلوميت‌ها اگر نبود كه ديگر بسيجي نبوديم. بسيجي را با مظلوميتش عشق است. با كنايه شنيدن‌هايش و با سكوتش. و بسيجي‌ها را عشق است كه حواريون عشقند و خيابان انقلاب و شلمچه برايشان يكيست اگر تكليف باشد.             شهر سرد و گرم زيادي را از فتنه فتنه‌گران پشت سر گذاشت و آخرين موعد فتنه‌گران هم در آستانه بهار ما خزان شد و سياهي‌اش را تاريخ در ياد سپرد. ولي اين بهار را به بها به ما دادند نه به بهانه. بهايي كه شما پرداختيد. يكي در لباس ناجا و ديگري در لباس بسيج.
متن خبر

مبادا برادر كه دلت از طعنه‌ها و بي‌مهري‌ها شكسته باشد. اين مظلوميت‌ها اگر نبود كه ديگر بسيجي نبوديم. بسيجي را با مظلوميتش عشق است. با كنايه شنيدن‌هايش و با سكوتش. و بسيجي‌ها را عشق است كه حواريون عشقند و خيابان انقلاب و شلمچه برايشان يكيست اگر تكليف باشد.             شهر سرد و گرم زيادي را از فتنه فتنه‌گران پشت سر گذاشت و آخرين موعد فتنه‌گران هم در آستانه بهار ما خزان شد و سياهي‌اش را تاريخ در ياد سپرد. ولي اين بهار را به بها به ما دادند نه به بهانه. بهايي كه شما پرداختيد. يكي در لباس ناجا و ديگري در لباس بسيج. كم نبودند بچه‌هاي ناجا كه با چفيه پا به خيابان گذاشتند و كم به آسمان نرفت آيةالكرسي‌هايي كه پشت سر بچه‌هاي بسيج خوانده شد و چه مادرها كه بر سر سجاده، فرزندانشان را كه مدافع راه ولايت بودند دعا كردند. و شهر در آبي اخلاصتان دست و رويش را شست و مقاومت شما را در خاطرش سپرد. سپر بلا شده بوديد. كسي حتما نمي دانست اين گازهاي اشك‌آور چقدر رنجتان مي‌داد اما بچه‌هاي كوچك را در آغوش گرفتيد و از معركه به در برديد، در مقابل خشم كثيف اوباش ايستاديد و زخم خورديد و حتي از چند آدم عادي هم حرف نامربوط شنيديد اما "جبل راسخ" مانديد و "اشداء علي الكفار، رحماء بينهم" شديد. بوي دود گرفتيد. دست و صورت‌هايتان سياه و لباس‌هايتان خوني شد. و شايد سرما هم گاهي رمق را از دست‌هايتان برد... اما كسيكه از ميدان به در رفت، فتنه‌گران و اوباش بودند كه دست آخر فتنه‌سوز شدند و مهر تأييد آمريكا كنار دستبندهاي سبزشان خورد. حالا و در صبح پيروزي شما همان بسيجي‌هاي ساده‌اي بوديد كه سال‌ها عكس‌هاي جبهه‌شان را ديده بوديم... ساده و بي آلايش ولي مرد نبرد و شهادت. بي ادعا ولي شيرهاي شرزه‌اي كه دشمن حتي با تفنگ و نارنجك و سرنيزه هم جرأت حمله به آنها را نداشت. چه باك برادر...!بگذار تمام رسانه‌هاي دنيا هم بدتان را بگويند و عكس سبزها و سطل آشغال‌هايشان را به عنوان نماد پيروزي منتشر كنند.چشم حقيقت بين ولي غير از اخلاص و مهرباني شما به مردم و ولايت را نمي‌بيند. كه در سرما و گرما دست از خانواده و درس و زندگي و كار شستيد و به خيابان آمديد تا اوباش مجبور شوند به سوراخ‌ها بخزند.شما مصداق جنود خدا شديد كه ولي زمانه را تنها نگذاشتيد. و درياي لشكري شديد كه حتي فرشتگان هم به ياري‌تان آمدند و دست خدا پشت و پناهتان شد. مبادا برادر كه دلت از طعنه‌ها و بي‌مهري‌ها شكسته باشد. اين مظلوميت‌ها اگر نبود كه ديگر بسيجي نبوديم. بسيجي را با مظلوميتش عشق است. با كنايه شنيدن‌هايش و با سكوتش. و بسيجي‌ها را عشق است كه حواريون عشقند و خيابان انقلاب و شلمچه برايشان يكيست اگر تكليف باشد. اين شهر بلاجويان عاشقش را فراموش نمي‌كند. خدا قوت... لبخند بزن دلاور.   منبع:جهان نيوز

برچسب‌ها

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:11
کد خبر: 7343

https://tavoosebehesht.ir/node/7343

افزودن دیدگاه جدید