ولایت فقیه امام(ره)
بدیهی است که ضرورت اجرای احکام ، که تشکیل حکومت رسول اکرم را ضروری کرده ، منحصر ومحدود به زمان نیست ، و پس از رحلت پیامبر (ص) ادامه دارد.بدون تشکیل حکومت و بدون دستکاه اجرا واداراه ، که همه جریانات و فعالیت افراد را از طریق اجرای احکام تحت نظام عادلانه در اورد ، هرج و مرج به وجود می اید و فساد اجتماعی و اخلاقی به وجود می اید. مقدمه ناشر:• عموم فقها در اثبات نوعی ولایت برای فقهای جامع الشرایط اجملا اتفاق نظر دارند.• آیت الله ملا احمد نراقی از علمای عصر قاجاریه در کتاب "عوائد الایام" بیشتر و جامع تر از سایرین به این امر پرداخته. ایشان در دو چیز حق ولایت را برای فقیه برشمرده : 1- در همه مواردی که پیامبر(ص) وائمه (ع) در آن صاحب اختیار بوده اند ، مگر اینکه مواردی به دلیل شرعی استثنا شده باشد. 2- در همه اموری که به دین و دنیای بندگان خدا ارتباط دارد و باید انجام شود.• بعد از نراقی امام خمینی (ره) تنها کسی است که به طور روشن و صریح به بررسی و اثبات این موضوع پرداخته است.یک بار به طور شفاهی و 13 جلسه و بار دیگرمبحث ولایت فقیه را در ج دوم از مجموعه 5 جلدی "کتاب البیع" با همان سبک نوشته است.• امام علاوه بر تبیین سیاسی و اجتماعی به برنامه ریزی عملی برای تحقق ولایت فقیه پرداخته است.• شیوه استدلال امام :• اسلام دینی جامع است که قادر است تمامی مشکلات را حل کند مشروط به اینکه اندیشمندان و علمای اسلام به تلاش برخیزند.• خلیفه برای اجرای حکومت است ، برای اجرای مقررات وقوانین است.• ضرورت تشکیل حکومت اسلامی :1- عمل پیامبر درتشکیل حکومت ؛2- ضرورت استمرار اجرای احکام الهی ؛ 3- ماهیت و کیفیت قوانین اسلام که بدون حکومت قابل اجرا نیست.• لزوم ایجاد زمینه برای حکومت اسلامی و پیاده شدن احکام اسلام ، لزوم وحدت امت اسلامی ، لزوم نجات مردم مظلوم و محروم از تکالیف الهی مسلمین و به خصوص علما می باشد که انجام یک انقلاب سیاسی را ضروری می سازد.• حکومت اسلامی نوعی خاص از حکومت مشروطه است ، مشروط به قوانین اسلام. وظیفه قوه مقننه و مجالس قانون گذاری در واقع برنامه ریزی برای وزارتخانه ها و تشکیلات حکومت اسلامی در محدوده احکام اسلامی است و نه قانون گذاری مصطلح در سایر کشورها• شرایط زمامدار : بعد از شرایط عامه ،عقل وتدبیر ، دو شرط اساسی وجود دارد : علم به قانون و عدالت.ضرورت ولایت فقیه• ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق می شود و چندان به برهان نیاز ندارد.• نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهودیان شد و تبلیغات ضد اسلام را نخست آنها شروع کردند و ملاحظه می کنید دامنه آن تا به حال کشیده شده است.• [استعمارگران] قصدشان این نبود که مردم را از اسلام دور کنند تا نصرانیت نضجی بگیرد ، چون اینها نه به نصرانیت اعتقاد داشتند و نه به اسلام....لکن فهمیدند آنچه سدی در مقابل منافع آنهاست اسلام و احکام اسلامی است و ایمانی که مردم دارند.• دست به دست هم داده در تحریف حقایق اسلام کار کردند.• اسلام دین افراد مجاهدی است که به دنبال حق و عدالتند . دین کسانی است که آزادی و استقلال می خواهند . مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است . اما اینها اسلام را طور دیگر معرفی کردند.• مثلا تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست....راجه به زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد.• [برای فهم بهتر] فرق میان اسلام و آنچه که به عنوان اسلام معرفی می کنند مانند فرق میان قرآن و کتب حدیث با رساله های عملیه است.• نسبت اجتماعیات قران با آیات عبادی آن ، از نسبت صد به یک هم بیشتر است. از یک دوره کتاب حدیث که نزدیک به 50 کتاب است و همه احکام اسلام را در بردارد ، سه و چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است ... بقی مربوط به اجتماعیات ، اقتصادیات ، حقوق ، سیاست و تدبیر جامعه است.• [بیگانگان] به وسطه اهمالی که در حوزه های روحانیت شده موفق گشته اند.• سلطنت و ولایتعهدی همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقی و یمن برانداخته است.• توطئه ای که دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود : یکی در همان موقع فاش شد ، این بود که نفوذ روسیه ی تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگری همینکه با آوردن قوانین غربی احکام اسلامی را از میدان عمل و اجرا خارج کند.• خود باختگی در برابر پیشرفت مادی استعمارگران [ عامل داخلی ]• ثروت و قدرت مادی و تسخیر فضا نیاز به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گیرد.نه اینکه بلای جان انسان شود.• ما معتقد به "ولایت" هستیم ، و معتقدیم پیغمبر (ص) باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است . آیا تعیین خلیفه برای بیان احکام است ؟ بیان احکام خلیفه نمی خواهد.• اینکه عقلا لازم است خلیفه تعیین کند ، برای حکومت است ، ما خلیفه می خواهیم تا اجرای قوانین بکند.قانون مجری لازم دارد.• "ولی امر" متصدی قوه مجریه قوانین هم هست. اگر پیغمبر اکرم (ص) خلیفه تعیین نکند ، فما بلغت رسالته. رسالت خویش را به پایان نرسانده است.• در زمان روسل اکرم (ص) اینطور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند ، بلکه آن را اجرا می کردند ، رسول الله (ص) مجری قانون بود.• خلیفه قانون گذار نیست ، خلیفه برای این است که احکام خداوند را که رسول اکرم (ص) آورده اجرا نماید.• اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره جزیی از ولایت است.چنانکه مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است.• مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است.• استعمارگران از 300-400 سال پیش زمینه تهیه کرده اند. از صفر شروع کرده اند تا به اینجا رسیده اند ، ماهم از صفر شروع می کنیم.• اگر شما به سیاست استعمارگران کاری نداشته باشید و اسلام را همین احکامی که همیشه از آن بحث می کنید بدانید و هرگز از آن تخطی نکنید ، به شما کاری ندارند .شما هرچه می خواهید نماز بخوانید ، آنها نفت شما را می خواهند ، به نماز شما چه کار دارند.• به همین جهت حکومت های دست نشانده آنها از صنعتی شده ما جلوگیری می کنند ، و یا صنایع مونتاژو وابسته تاسیس می کنند.دلایل لزوم تشکیل حکومت• مجموعه قوانین برای اصلاح جامعه کافی نیست . برای این که قانون مایه ی اصلاح و سعادت جامعه بشود به قوه ی اجراییه و مجری احتیاج دارد.به همین دلیل خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون ، یعنی احکام شرع ، یک حکومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است.رسول اکرم(ص) در راس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمین قرار داشت.• ولی امر متصدی قوه مجریه هم هست.سنت پیامبر (ص)اولا خود حکومت تشکیل داد.ثانیا برای پس از خود به فرمان خدا "حاکم" تعیین کرده است.ضرورت استمرار اجرای احکام• بدیهی است که ضرورت اجرای احکام ، که تشکیل حکومت رسول اکرم را ضروری کرده ، منحصر ومحدود به زمان نیست ، و پس از رحلت پیامبر (ص) ادامه دارد.• بدون تشکیل حکومت و بدون دستکاه اجرا واداراه ، که همه جریانات و فعالیت افراد را از طریق اجرای احکام تحت نظام عادلانه در اورد ، هرج و مرج به وجود می اید و فساد اجتماعی و اخلاقی به وجود می اید.• بنابراین به ضرورت شرع و عقل ، آنچه در زمان پیامبر (ص) و امیرالمومنین لازم بوده عد از ایشان و در زمان ما نیز لازم است.• هرکه اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام شده ، و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.رویه امیرالمومنین(ع)• در زمان امیرالمومنین نیز حکومت تشکیل شد .سازمان دولتی وجود داشت و اجرا صورت می گرفت.ماهیت و کیفیت قوانین اسلام• احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می سازد.در این نظام حقوقی هرچه بشر نیاز داشته باشد فراهم است.• با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع در می یابیم که اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است ، و بدون تاسیس یک دستگاه عظیم اجرا و اداره نمی توان به وظیفه اجرای احکام الهی عمل کرد.بررسی نمومنه هایی ار احکام اسلامی• احکام مالی• مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته تنها برای سد رمق فقرا و سادات فقیر نیست ، بلکه برای تشکیل حکومت و تامین مخارج ضروری یک حکومت بزرک است. مثلا خمس.جزیه که بر اهل ذمه مقرر شده و خراج که از ارضی کشاورزی وسیعی گرفته می شود.• احکام دفاع ملی• [این احکام]بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد.مثلا این حکم "و اعدوا لهم ما ..."این آیه دستور میدهد تا حد امکان نیرومند وآماده باشید تا دشمنان نتوانند به شما تجاوز نمایند . مما متحد و نیرومند و آماده نبودیم که دستخوش تجاوزات بیگانگان شده ایم و می شویم و ظلم می بینیم.3. احکام حقوقی و احکام جزایی• بسیاری از احکام بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمی یابد.• شرع و عقل حکم می کند تا نگذاریم وضع حکومت به همین وصرت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا کند.دلایل واضح است : چون برقراری نظام غیر اسلامی به معنای بی اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است و همچنین به این دلیل که هر نظام سیاسی غیر اسلامی شرک آمیز است . چون حاکمش طاغوت است.ما موظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنها دور کنیم و از بین ببریم. و باز به این دلیل که موظفیم شرایط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مومن و با فضیلت فراهم سازیم . و این شرایط درست ضد حاکمیت طاغوت و قدرتهای نارواست.• این وظیفه ی مسلمانان در یکایک کشورهای اسلامی است که بایدانجام بدهند و انقلاب سیاسی اسلامی رابه پیروزی برسانند.4. لزوم وحدت اسلامی• ما برای اینکه وحدت امت اسلامی را تامین کنیم ، راهی نداریم جز اینکه تشکیل حکومت بدهیم.• تشکیل حکومت برای حفظ نظام و وحدت مسلمین است ، چنانکه حضرت زهرا (س) در خطبه ی خود می فرماید که امامت برای حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمین به اتحاد است.5. لزوم نجات مردم مظلوم و محروم• استعمارگران به دست عمال خود نظامات اقتصادی ظالمانه ای را تحمیل کرده اند که بر اثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده اند : ظالم و مظلوم.• ما وظیفه داریم مردم محروم را نجات دهیم . ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیرالمومنین در وصیت به دو فرزند بزرگوارش تذکر میدهد و می فرماید : کونا للظالم خصما ، و للمظلوم عونا.• امیرالمونین می فرماید من حکومت را به این دلیل قبول کردم که خداوند تبارک و تعالی از علمای اسلام تعهد گرفته و آنها را ملزم کرده در مقابل پرخوری و غارتگری ستمگران و گرسنگی و محرویمت ستمدیدگان ساکت ننشینند و بیکار نایستند.طرز حکومت اسلامیاختلاف آن با سایر حکومتها• استبدادی نیست که رییس دولت مستبد وخود رای باشد.• حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه ؛ بلکه "مشروطه " است.البته نه مشروط به معنای مصطلح آن که تصویب قوانین تابع آری اشخاص و اکثریت باشد.... مجموعه شرط همان احکام اسلام و قوانین اسلام است که باید رعایت شود.از این جهت حکومت اسلامی "حکومت قوانین الهی بر مردم " است .• فرق اساسی حکومت اسلامی با حکومتهای مشروطه سلطنتی و جمهوری : در آنها رژیمها به قانون گذاری می پردازند ، در صورتی که قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام به خداوند متعال اختصاص یافته است.شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است.هیچ کس حق قانون گذاری ندارد.و هیچ قانونی جز حکم شارع مقدس را نمی توان به مورد اجرا گذاشت.به همین سبب در حکومت اسلامی به جای "مجلی قانون گذاری" که یکی از سه دسته حکومت کنندگان را تشکی میدهد ، " مجلی برنامه ریزان" وجود دارد که برای وزارت خانه های مختلف در پرتو اسلام برنامه ترتیب میدهد و با این برنامه ها کیفیت انجام خدمات عمومی را در سراسر کشور تعیین می کند.• حکومت اسلام حکومت قانون است.حکومت منحصر به خداست و قانون حکم و فرمان خداست.قانون اسلام بر تمام افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد.• پس روسل اکرم (ص) به حکم قانون و به تبعیت قانون حضرت امیرالمومنین را به خلافت تعیین کرد. نه به این خاطر که دامادش بود.بلکه چون مامور خداوند و تابع حکم خدا و مجری فرمان خدا بود.• فقط قانون بر جامعه حکم فرمایی دارد.• تبعیت از رسول اکرم (ص) هم به حکم خداست که می فرماید " و اطیعو الرسول".• رای اشخاص ، حتی رای رسول اکرم نیز در قانون الهی هیچ دخالتی ندارد.همه تابع اراده الهی هستند.• بسیاری از مفاسد از همان هیئت حاکمه و خانواده جاکم مستبد و هوسران سرچشمه می گیرد.شرایط زمامدار• پس شرایط عامه مثل عقل و تدبیر ، دو شرط اساسی وجود دارد : 1- علم به قانون 2- عدالت.( چند سال سئوال آمده است )• آنچه مربوط به خلافت است و در زمان پیامبر و ائمه در باره آن بحث شده و بین مسلمانان هم مسلم بوده ، این است که خلیفه و حاکم مسلمانان اولا باید احکام اسلام را بداند و ثانیا عدالت داشته باشد و از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار باشد.• اگر زمامدار مطالب قانونی را نداند ، لایق حکومت نیست.چون اگر تقلید کند حکومت شکسته می شود . اگر نکند نمی تواند حاکم و مجری قانون اسلام باشد.• این مسلم است که " الفقها حکام علی السلاطین " . سلاطین اگرتابع اسلام باشند باید به تبعیت فقها در آیند . قوانین و احکام را از فقها بپرسند و در این صورت حکام حقیقی همان فقها هستند.پس بایستی حاکمیت رسما به فقها تعلق گیرد نه به کسانی که به خاطر حهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت کنند.البته لازم نیست که صاحب منصبان و مرزبانان و کارمندان اداری ، همه قوانین اسلام را بدانند و فقیه باشند.بلکه کافی است قوانین و احکام مربوط به شغل خویش رابدانند.• زمامدار بایستی از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار باشد و عادل باشد ، و دامنش به معاصی آلوده نباشد.• "قال لا ینال عهدی الظالمین"شرایط زمامدار در دوره غیبت• اگر خداوند شخص معینی را برای حکومت در زمان غیبت مشخص نکرده ، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ع) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده .این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده ای بیشماری از فقهای زمان ما موجود است. اگر با هم اجماع کنند می توانند حکومت عدل عمومی را در عالم تشکیل بدهند.ولایت فقیه• اکر فرد لایقی که دارای دو خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد ، همان ولایتی را که پیامبر (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا می باشد ، وبر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.• این توهم که اختیارات حکومتی پیغمبر (ص) از علی (ع) بیشتربوده و یا اختیارات حکومتی حضرت علی (ع) از فقیه بیشتر است ، باطل و غلط است.• همان اختیاراتی و ولایتی که حضرت رسول اکرم و دیگر ائمه (ص) ، در تدارک و بسیج سپاه ، تعیین ولات واستانداران ، گرفتن مالیات و صرف آن در امور مسلمین داشتند ، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است ، منتها شخص معینی نیست ،عنوان " عالم عادل " است.ولایت اعتباری• وقتی می گوییم ولایتی را که پیامبر (ص) و ائمه (ع) داشته اند بعد از غیبت ، فقیه عادل دارد ، این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام پیامبر و ائمه است ، زیرا اینجا صحبت از مقام نیست ، صحبت از وظیفه است.• ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره ، بر خلاف تصوری که خیلی ها دارند ، امتیاز نیست بلکه وظیفه است.• "ولایت فقیه " از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد.( امور اعتباری در برابر امور تکوینی ،اموری را گویند که به فرض و جعل وقرارداد ایجاد می شود و آ« را به واضع و جاعل آن نسبت می دهند. اگر واضع آن شارع باشد ، آن را "اعتبار شرعی " و اگر واضع آن مردم باشند آن را " اعتبار عقلایی " گویند.• فقها " ولی مطلق " به این معنی نیستند که بر همه فقهای زمان خود ولایت داشته باشند و بتوانند فقیه دیگری را عزل یا نصب نمایند. در این معنا مراتب و درجات نیست که یکی در مرتبه بالا و دیگری در مرتبه ی پایین تر باشد.• لازم است که فقها اجماعا یا انفرادا برای اجرای حدود و حفظ ثغور و نظام ، حکومت شرعی نشکیل دهند.این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد واجب عینی و گرنه واجب کفایی است.در صورتی هم که ممکن نباشد ، ولایت ساقط نمی شود ، زیرا از جانب خدواند منصوبند.• این طور نیست که حالا که نمی توانیم حکومت تشکیل دهیم کنار بنشینیم ؛ بلکه تمام اموری که مسلمین بدان محتاجند . از وظایفی است که حکومت اسلامی باید عهده دار آن شود ، هر مقدار که می توانیم باید انجام دهیم.حکومت وسیله ای ...• عهده دار شدن حکومت فی حد نفسه شان و مقام نیست ، بلکه وسیله انجام وظیفه ی اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه ی اسلامی است.• بدیهی است که بدست آوردن حکومت تنها یک وسیله است ، نه اینکه یک مقام معنوی باشد ، زیرا اگر اینطور بود ، کسی نمی توانست آن را غصب کند یا رها کند.ولایت فقیه به استناد اخبار• ما مکلفیم که اسلام را حفظ کنیم . این تکلیف از واجبات مهم است ، حتی از نماز و روزه واجب تر است. همین تکلیف است که ایجاب می کند خونها در انجام آن ریخته شود. از خون امام حسین که بالاتر نبود ، برای اسلام ریخته شد.و این روی همان ارزشی است که اسلام دارد.• مهمترین وظیفه ی انبیا (ع) برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است.• اینکه خداوند رسول اکرم را رییس قرارداده و اطاعتش را واجب شمرده ، مراد این نبوده که اگر پیغمبر (ص) مسئله گفت قبول کنیم و عمل نماییم ، عمل کردن به احکام ، اطاعت از خداست.متابعت از رسول اکرم (ص) عمل کردن به احکام نیست، مطلب دیگری است.البته به یک معنا اطاعت خداست چون خدا دستورش را داده.اگر رسول خدا (ص) که رئیس و رهبر جامعه اسلامی است امر کند و بگوید همه باید با سپاه اسامه به جنگ بروند ، کسی حق تخلف ندارد ، این امر خدا نیست بلکه امر رسول خداست.• اگر فقیهی برخلاف موازین اسلامی کاری انجام داد خود بخود عزل می شود ، زیرا از امانتداری ساقط شده است.• مساله گویی و بیان قوانین هم از وظایف فقهی است.لکن اسلام به قانون نظر "آلی " دارد یعنی آن را آلت و وسیله تحقق عدالت در جامعه می داند.قانون برای اجرا و برقرار شدن نظم اجتماعی عادلانه به مظور پرورش انسان مهذب است.• حجة الله گسی است که خداوند او را برای انجام اموری قرار داده ، و تمام افعال ، اقوال او حجت بر مسلمین است.اگر با وجود حجت برای حل وفصل امور به دستگاه ظلم رجوع کردید ، خداوند در روز قیامت بر شما احتجاج خواهد کرد که من برای شما حجت قرار دادم ، چرا به دشتگاه قضایی ستمگران مراجعه کردید.خدا به وجود امیرالمونین (ع) بر متخلفین و آنها که کج روی داشتند احتجاج می کند ...که شما که لیاقت نداشتید چرا زمام حکومت را به دست گرفتید.• امروز فقهای اسلام حجت هستند همان طور که رسول اکرم حجت خدا بود و همه امور مسلمین به او سپرده شده بود و هر کس تخلف می کرد بر او احتجاج می شد. فقها از طرف امام حجت بر مردم هستند. همه امور و کارهای مسلمین به آنها واگذار شده است.• کسی که بر مسلمین و جامعه بشری حکومت دارد همیشه باید جهات عمومی و منافع عامه را درنظر بگیرد و از جهات خصوصی و عواطف شخصی چشم بپوشد .لهذا اسلام بسیاری از افراد را در مقابل مصالح جامعه فنا کرده است.بسیاری از افراد را در مقابل مصالح بشری از بین برده است.• اطاعت از اولی الامر که در اوامر حکومتی باشد نیز غیر از اطاعت خداست ، البته از این باب که خداوند امر فرموده از رسول و اولی الامر اطاعت کنیم ، اطاعت از آنها در حقیقت اطاعت خدا هم می باشد.• منازعه ای که بین مردم واقع می شود بر دو نوع است : یکی اختلافی بر سر موضوعی ایجاد می شود و موضوع اثبات شرعی و یا عرفی لازم دارد.در این مورد باید به قضات رجوع شود.نوع دیگر اینکه اختلافی در میان نیست بلکه مسئله ظلم و جنایت است.در چنین مواردی مرجع م مسئول قاضی نیست.بلکه مدعی العموم ( دادستان ) است .این موارد که موارد جزایی است• حکومت های جور ، چه قضات و چه مجریان و چه اصناف دیگر ، آنها "طاغوت اند " چون در برابر حکم خدا سرکشی کرده اند و قوانین به دلخواه وضع کرده اند و به اجرای آن و قضاوت برطبق آن پرداخته اند.خداوند امر فرموده که به آنها کافر شوید . بدیهی است کسانی که می خواهند به طاغوت کافر شوند ،وظایف سنگینی خواهند داشت که بایستی به قدر توانایی و امکان در انجام آن بکوشند.• این حکم سیاسی اسلام است . حکمی که سبب می شود مسلمانان از مراجعه به قدرتهای ناروا و قضاتی که دست نشانده آنها هستند خودداری کنند تا دستگاههای دولتی جائر و غیر اسلامی بسته شود.• سهل انگاری علما در وظایف ضررش بیش از کوتاهی دیکران است .چنانچه یک بازاری کار خلافی بکند ضررش به خود او می رسد اما اگر علما در وظیفه کوتاهی کردند مثلا در مقابل ستمگران سکوت کردند ،ضررش متوجه اسلام است.• "قول اثم " یعنی دورغ پردازی و "اکل سحت" یعنی حرامخوری دو منکر از همه منکرات خطرناکتر هستند. وبایستی بیشتر مورد مخالفت قرار گیرد.• شما که فعلا قدرت ندارید جلوی بدعتهای احکام را بگیرید و این مفاسد را دفع کنید ، اقلا ساکت ننشینید.تو سر شما می زنند داد وفریاد کنید ، اعتراض کنید ،انظلام نکنید ، انظلام ( تن دادن به ظلم ) بدتر از ظلم است.• اگر امروز قدرت نداریم جلوی این کارها را بگیریم باید کوشش کنیم این قدرت را به دست آوریم.برنامه ی مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی• اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل میدهد.در همه عالم همین گونه بوده است. عده ای فکر می کردند و تصمیم می گرفتند و به دنبال آن تبلیغات می کردند ، کم کم بر نفرات همفکر اضافه می شد و سرانجام به صورت نیرویی در یک حکومت نفوذ کرده یا با آن جنگیده و آن را ساقط کرده.• تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست.وظیفه فقها است تا احکام و نظامات اسلام را تبلیغ نمایند و به مردم تعلیم دهند تا زمینه اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام در جامعه فراهم شود.• شما نسل جوان حوزه ها باید زنده باشید و امر خدا را زنده نگه دارید.شما نسل جوانید ، فکرتان را رشد و تکامل دهید .افکاری را که همه دراطراف حقایق و دقایق علوم دورمی زند کنار بگذارید ، به داد اسلام برسید و مسلمانان را از خطر نجات دهید.اسلام را دارند از بین می برند.اجتماعات در خدمت تبلیغات و تعلیمات• بسیاری از احکام عبادی اسلام منشا خدمات اجتماعی و سیاسی است.عبادتهای اسلامی اصولا همراه با سیاست و تدبیر جامعه است.مثلا نماز جماعت و حج و جمعه در عین معنویت و آثار اخلاقی و اعتقادی ، حائز آثار سیاسی است.اسلام این گونه اجتماعات را فراهم کرده تا استفاده دینی بشود.عواطف برادری و همکاری تقویت شود، رشد فکری پیدا بکنند ، برای مشکلات سیاسی و اجتماعی خودراه حل هایی بیابند، و به دنبال آن به کوشش و جهاد دسته جمعی بپردازند.در کشورهای غیر اسلامی هر کاه بخواهند چنین اجتماعاتی را فراهم آورند مجبورند میلیونها از ثروت و بودجه مملکت را خرج نمایند .تازه اجتماعت آنها ظاهری و بی صفا و عاری از آثار خیر است.اسلام ترتیبی داده که هر کس خودش آروز می کند به حج برود و راه افتاده وبه حج می رود.خودش با اشتیاق به نماز جماعت می رود. باید از این اجتماعات به منظور تبلیغات و تعلیمات دینی و توسعه ی نهضت اعتقادی و سیاسی اسلامی استفاده نماییم.• اسلام را عرضه بدارید و در عرضه ان به مردم نظیر عاشورا به وجود آورید.• شما امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید ، اجتماعت برپا گردد،روضه خوان ومنبری پیدا کند و در ذهن مردم مطرح بماند.مقاومت در مبارزه ای طولانی• هیچ عاقلی انتظار ندارد تا تبلیغات تعلیمات ما به زودی به تشکیل حکومت اسلامی منتهی شود.برای توفیق یافتن در استقرار حکومت اسلامی احتیاج به فعالیت های متنوع و مستمری داریم.این هدفی است که احتیاج به زمان دارد.• فعالیتهای ما اگر برای نسل آینده هم جواب دهد باید دنبال شود.چون خدمت به اسلام و در راه سعادت انسانهاست.و امر شخصی نیست که بگوییم چون تا به حالا به نتیجه نمی رسد و دیکران بعد ها به نتیجه می رسند به ما چه ربطی دارد.• اصولا دین اسلام و مذهب شیعه و سایر مذاهب و ادیان به همین نحو گیشرفت کرده اند ، یعنی ابتدا چیزی جز طرح نبوده ، و سپس بر اثر ایستادگی و جدیت رهبران وپیامبران به ثمر رسیده است.• پیغمبر اکرم (ص) وقتی به رسالت مبعوث شد و شروع به تبلیغ کرد ، یک طفل هشت ساله و یک زن چهل ساله به او ایمان آوردند.و همه می دانند که چقدر آن حضرت را اذیت کردند اما مایوس نشد و نفرمود کسی را ندارم . ایستادگی کرد و با قدرت روحی و عزمی قوی از "هیچ" رسالت را به اینجا رساند.• ان کس که برای دنیا دست . پا می کند ، هر چند در امر مباح باشد ، امین الله نیست و نمی توان به او اطمینان کرد.• فقهای اسلام برای مقام فقاهتی که دارند باید بسیاری از مباحات را ترک کنند و از آن اعراض نمایند .فقهای اسلام باید در مواردی که برای باقی تقیه است تقیه نکنند.تقیه برای حفظ اسلام و مذهب بود که اگر تقیه نمی کردند مذهب را باقی نمی گذاشتند.تقیه مربوط به فروع است.اما وقتی اصول اسلام در خطر است جای تقیه وسکوت نیست.• شما آقایان[روحانیون] باید خود را برای حفظ امانت الهی مجهز کنید.امین شوید ، دنیا را درنظر خود تنزل دهید البته نمی توانید مانند حضرت علی (ع) شوید لیکن از حطام دنیا پرهیز کنید، نفوس خود را تزکیه دهید ، متوجه به حق تعالی شوید ، متقی باشید ، اگر خدای نکرده این درس را می خوانید که فردا به نوایی برسید ، نه فقیه خواهید شد و نه امین اسلام خواهید بود. خود را مجهز کنید تا برای اسلام مفید باشید.لشکر امام زمان باشید تا بتوانید خدمت کنید و عدالت را بسط دهید.
https://tavoosebehesht.ir/node/6668
افزودن دیدگاه جدید