مرز و بوم ما به جز اسلام نیست
این بسیار ساده لوحی است اگر ما بخواهیم اعلام کنیم به دنیا که ما هیچ کاری به کار تو نداریم، فلسطین و لبنان هیچ ربطی به ما ندارد ما فقط میخواهیم به خودمان برسیم، لطفاً مزاحم نشوید. او میگوید من کاری ندارم که تو خودت را کنار کشیدی اما من با تو کار دارم. دکتر محمدصادق کوشکی در پیام قطعنامه ۵۹۸ یکی از مواردی که درک نشده است بحث نسبت انقلاب اسلامی و جهان اسلام است که این توسط مسئولین و بزرگان نیز درک نشده است و از این رو وجهه همتشان تنها مسائل داخلی است. سالی یک روز قدس مسأله فلسطین و ۳۶۴ روز مسائل داخلی و چون این نسبت را درک نکردهاند تلاش میکنند مشکلات نظام را در داخل حل کنند، اما جواب نمیگیرند، چون متوجه نشدند که حل خیلی از ابعاد مشکلات داخلی در گرو نسبت برقرارکردن با بیرون است. نکته غلطی که در ذهن مسئولین و خیلی از مردم وجود دارد این است که میگویند اول خودمان، بعد اگر مشکل نداشتیم بقیه؛ یعنی اینکه صبر کنیم خودمان وضعمان خوب شود آن وقت به بقیه هم کمک میکنیم. یک تلقی صدقه دادن دارند. وقتی خودمان فقیر داریم دلیلی برای کمک به دیگران نداریم، اول اتوبوس تهرانی بعداً کلاشینکوف لبنانی. وقتی پیام ۵۹۸ را خطاب به بشریت مینگریم، متوجه میشویم که افق دینی ما این است که حل بسیاری از مشکلات درونی نظام وابسته است به این که ما چه نسبت دقیقی با جهان اسلام و جهان مستضعفین برقرار کنیم، حتی مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… یعنی اگر به این نتیجه برسیم که اول خودمان را درست کنیم بعد بیرون را، هیچ وقت موفق به ساخت خودمان نمیشویم پس هیچ وقت هم بیرون را دست نخواهیم زد. اگر جامعه ما میخواهد مشکلات خودش را حل کند یکی از راهکارها اینه که اهتمام به امور مسلمین داشته باشد، حواسش به بیرون باشد که باعث خودسازی جامعه هم خواهد شد. که البته هم به جامعه و هم به مسئولین باید ثابت بشود. دلیل دوم که ما باید با جهان اسلام و جهان مستضعفین نسبت برقرار کنیم و ارتباط خودمان با آنها را تعریف کنیم و مشکلاتشان را مشکلات خودمان بدانیم این است که مشکلات، موانع و دشمنانی که ما داریم و جلوی رشد و توسعه و پیشرفت ما را گرفتهاند عمومی و جهانیاند و ما به تنهایی نمیتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم چون جنس این مشکل بینالمللی است بخشی از مشکلات ما بخاطر حاکمیت فضای استعماری در جهان است، حتی مشکلات عادی اقتصادی ما، ما را تحریم میکنند و برای ما مشکل میسازند، و اگر ما بخواهیم این مشکلات را حل کنیم باید بانی اصلی آن را حذف کنیم که تا بانی اصلی باشد این مشکلات خواهد بود. این بسیار سادهلوحی است اگر ما بخواهیم اعلام کنیم به دنیا که ما هیچ کاری به کار تو نداریم، فلسطین و لبنان هیچ ربطی به ما ندارد ما فقط میخواهیم به خودمان برسیم، لطفاً مزاحم نشوید. او میگوید من کاری ندارم که تو خودت را کنار کشیدی اما من با تو کار دارم. سرمایهداری فعلی غرب میگوید من برای انسانها حرف دارم به همین خاطر اجازه نمیدهد که کسی خودش را استثناء کند. امام خمینی نمیگوید سرمایهداری، میگوید استکبار، دقیقترین واژه. استکبار میگوید که من وقتی میتوانم پیاده شوم که جهان در مشت من باشد، به همین خاطر به هیچ کس اجازه نمیدهم از حوزه استحفاظی من خارج شود. اگر یک نفر استثناء شد میشود دوتا بعد سه تا و بالاخره همهگیر میشود و دیگر هیچ کس مطیع استکبار نخواهد بود. منطق بردهداری این بود که اگر یک برده آزاد شود باید همه آزاد شوند و اگر یک برده فرار کند همه فرار میکنند. پس اجازه فرار به هیچ بردهای نمیدهم تا هیچ بردهای فکر فرار به سرش نزند تا اینکه بردگی پایدار بماند. استکبار میگوید که اگر ایران جدا شد و شد یک کشور منظم و مرتب و همه چیز دقیق، آن وقت این مشوق جهان خواهد شد که از من جدا شوند. پس من اجازه نمیدهم هیچ کشوری خارج از قاعده من رشد کند. به همین جهت امام میفرمایند: «تا کفر و شرک هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم». اگر من بخواهم کشورم را از ظلم نجات بدهم باید جهان از ظلم نجات پیدا کند. و امکان اینکه فقط من و کشور من از ظلم نجات پیدا کند وجود ندارد. این دلیل دوم، دلیل دیگر اینکه در اسلام مرز و کشور وجود ندارد پس ملیگرایی در این منطق وجود ندارد و هر جایی که یک مسلمان وجود داشته باشد آنجا وطن است. پس مشکلات مسلمانان و جهان اسلام مشکلات ماست. در دین ما هر جا خداوند تکلیفی بر انسان معین مینماید باید اجرا کنیم. سال ۶۷ در بحث سلمان رشدی حضرت امام یک حکمی دادند که در آن رسماً اعلام شد مرز قبول نداریم، حقوق بینالملل قبول نداریم و پشیزی برایش ارزش قائل نیستیم. امام فرمودند هر جا که سلمان رشدی را دیدید توانستید اعدامش کنید فرقی نمیکند در ایران یا چین یا آمریکا یا اروپا و فرقی نمیکند ایرانی باشی یا چینی یا آمریکایی یا اروپایی و یا آفریقایی کافی است مسلمان باشی و امام خمینی را قبول داشته باشی. در این پیام ۵۹۸ امام کدهایی میدهد که نتیجه این کدها این میشود که جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد. امام این را نیز خاطرنشان میسازند که ما به دنبال کشورگشایی نیستیم مانند ناپلئون و هیتلر، ما نیازی به گرفتن جهان نداریم، فکری داریم که میخواهیم آن را به جهان عرضه نماییم هر کسی پذیرفت میشود مانند ما و هر کسی هم نپذیرفت نپذیرفته. امام میفرمایند ما جهان وطن هم نیستیم (انترناسیونال). هر کسی این فکر را دارد در تیم مسلمانان جهان است و هر کسی هم که به این فکر نزدیک است و تو تیم مستضعفان جهان است باز هم ما با او همبازی هستیم و منافع مشترک داریم. با این دیدگاه فلسطین و لبنان و مسلمانان در آفریقا و آمریکای لاتین منافع او با منافع همسایه من هیچ فرقی نمیکند. حضرت امام فرمودهاند: «کسانی که گفتند شهدا کشته شدند تا خرمشهر آزاد شود، اینها هیچ نفهمیدهاند». نزدیک به ۳۵۰۰۰ وصیت نامه در دسترس شهدا را بنیاد شهید آنالیز کرده بود، بیش از ۹۵٪ از شهدا گفته بودند که ما بخاطر امام و احکام اسلام اومدیم جبهه. کسی از وطن حرف نزده است. در تاریخ صدر اسلام داریم که حضرت محمد(ص) بعد از تشکیل حکومت در مدینه طی نامهای سران حکومتها را به اسلام دعوت میکند و این در حالی است که هنوز اصحاب صفه در مدینه وجود دارند و در مدینه هنوز مشکلات بسیاری وجود دارد ولی حضرت صبر نمیکنند تا مشکلات مدینه و حکومت اسلامی تمام شود بعد اقدام به دعوت از دیگر کشورها نمایند. حاکم بحرین بعد از خواندن نامه قبول میکند و مسلمان میشود و حضرت محمد(ص) به او میگوید در همان منطقه از جانب من منصوب شدی و حکمرانی کن، چون اسلام ادعای ارضی ندارد. دین ما دین فراگیر و جهانشمول است یا اجرا نمیشود و یا همه جا اجرا میشود. مرز ما از هند و روم و شام نیست / مرز و بوم ما به جز اسلام نیست(اقبال لاهوری) امام خمینی نیز از همان اوایل قیام در سال ۴۲ حواسش به مسأله فلسطین بود در حالی که هنوز انقلاب اسلامیای تشکیل شده بود، چرا؟ چون اینها یک مسأله هستند و مسائل جهان اسلام است. در سال پنجاه و هشت که همه نوع فتنه اعم از غائلهها و مخالفین داخلی و ملیگراها و مارکسیستها به جان انقلاب افتادند، امام از همان سال به فکر روز قدس است و میگوید روز قدس روز اسلام است، مسأله فلسطین مسأله اسلام است، ربطی به عرب و فارس و ترک و لر ندارد.
https://tavoosebehesht.ir/node/6526
افزودن دیدگاه جدید