من هم دعوتم!
به گزارش خبرنگار طاووس بهشت؛روز عید غدیر وقتی با دوستام رفته بودیم دیدن سادات،علی دوستم گفت بچه ها ما امروز تو برنامه ضیافت فرزند علی، غرفه داریم، هستید؟! من و دوستامم واسه اینکه یجا دورهم خوش باشیم گفتیم آره پایه ایم.صبح تا ظهرمون به عید دیدنی گذشت و ناهار ظهرم سفره اطعام غدیر رفتیم . ساعت حدود سه عصر بود که با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم، دیدم علیه. اوه سر ظهر این گرما چکار داره؟! علی گفت: تو غرفه منتظر ماست.مگه میشه از کولر دل کند؟ای خدا! علی چه حالی داری؟!کاری نمیشد کرد، قول داده بودم.
رفتم خیابون محمدهلال و دیدم غرفه دارا مشغول اماده کردن غرفه هاشونن،علی هم. رفتم تو غرفه علی و مشغول آذین بندی شدم، علی بسته های فرهنگی و پذیرایی تو غرفه اش پخش میکرد.آروم آروم مردم وارد خیابون میشدند،و غرفه دارا مشغول پذیرایی،کم کم جمعیت انقدر زیاد شد که همه مثل فرفره کار میکردیم بازم نمیرسوندیم. بچه ها،بزرگترا، پیرزنا و پیرمردا همه اومده بودن. صدای مولودی خوانی خیابان رو پر کرده بود.با کمک دوستام از مهمونا پذیرایی میکردیم البته گاهی توسط موکبهای بغلی پذیرایی هم میشدیم.کاروان شترها که وارد خیابان شد انگار جمعیت بیشتری رو با خودش اورد.ورودی حرم هم برنامه زنده اجرا میشد. یه حس و حالی داشت اونجا.سعید میگفت ۷۰تا موکب زدن،امیر که امسال اربعین رفته بود میگف حس پیاده روی اربعین رو داره.موقع اذان سریع نوبتی نمازمونو خوندیم و ادامه غرفه داری.مراسم ساعت ده تموم شد.با کمک بقیه غرفه دارا خیابان رو تمیز کردیم و حدودای ۱۲ اومدیم خونه.اخ که چه خستگی شیرینی، علی دمت گرم!
خبرنگار:تحریریه طاووس بهشت
انتهای پیام/ محدثه سادات شمسی - محمد رضا رحمتی آرانی
https://tavoosebehesht.ir/node/9438
افزودن دیدگاه جدید