دختران عصر ما و مادری
امروز اصلاح نگاه به مادری، مستلزم یک فعالیت همهجانبهی فرهنگی است. نگاهی که در تمام دستگاههای تبلیغی وسعت پیدا کند و مادر شدن را به عنوان بزرگترین موهبتی که خداوند به زنان ارزانی داشته است، معرفی کند.
امروز اصلاح نگاه به مادری، مستلزم یک فعالیت همهجانبهی فرهنگی است. نگاهی که در تمام دستگاههای تبلیغی وسعت پیدا کند و مادر شدن را به عنوان بزرگترین موهبتی که خداوند به زنان ارزانی داشته است، معرفی کند.
یادداشتی از: محمد رضا انیسی آرانی خانواده در حصار فردگرایی در دوران معاصر، سیاستهای اجتماعی و جهتگیریها به سوی فردگرایی سمت و سو پیدا کرده است و از این منظر، خانواده نیز به عنوان رکن ادامهی حیات اجتماع، آسیبهای بسیاری پذیرفته است. یکی از مهمترین مشکلاتی که نگاه فردگرایانه به خانواده وارد کرده است، تعاریف خودخواهانه و تغییر نگاه به نقشها در خانواده است. به طوری که دیگر خانوادههای بیشتر از آن که به بقای خود فکر کنند، به حداکثر کردن منفعت خود میاندیشند. از این رهگذر است که عدهای اعتقاد دارند والدین و خصوصا مادران برای فرزنددار شدن هزینه فایدهای را انجام میدهند. هر فرزند منفعت و هزینههایی با خود دارد، از جمله آن که میتواند منبع تامین لذت خانواده قرار گیرد یا پدر و مادر را، خصوصا در زمان پیری، کمک کنند، در کنار این که هزینههایی مثل تعلیم و تربیت و نگهداری نیز به خانواده تحمیل میکند.[[1]] این نگاه اقتصادی به فرزند، مهمترین نقش زن، یعنی مادری را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و باعث میشود، زنان فرزند را به عنوان یکی از مسائلی به شمار آورند که ممکن است آنان را دچار مشکل کند. حتی نگاههای فیمینیستی که در سالهای اخیر، خصوصا در دهههای آخر قرن بیستم به جهان اشاعه پیدا کرد، باعث شده است، زنان فرزندآوری را مخالف سلامتی خود قلمداد کنند و از آن بپرهیزند.[[2]] معضلی به نام زنان شاغل نکتهی مهم در مورد تغییر عمدهای که مادری در روزگار ما به خود دیده است، ظهور پدیدهای به نام «اشتغال زنان» است. در گذشته زنان به صورت طبیعی تنها وظیفهی خود را مراقبت و حمایت از خانواده و فرزندان میدیدند و وظیفهی تامین مخارج زندگی بر عهدهی مردان بود. تقسیم کاری که به صورت بسیار واضح، با ویژگیهای طبیعی و جسمی زن و مرد در تناسب و هماهنگی بود. با این حال، امروز با افزایش هزینههای زندگی و رشد مشکلات حاصل از شهرنشینی، مادر به عنوان فردی که قسمتی از بار تامین مخارج خانواده را بر عهده میگیرد، وارد صحنهی اجتماع شده است. ورود زن به اجتماع، به صورت قهری، قسمتی از وقت او را که قرار بود صرف تربیت فرزند کند، به مسائل درجه دوم معطوف خواهد کرد. سوغات مدرنیته در مجموع میتوان گفت مدرنیته با تمام جنبشهایی که از دل آن جوشید، شیوههای زندگی انسانها را به غایت دگرگون ساخت و مفاهیم و تعاریف جدیدی را وارد زندگی اعضای خانواده کرد. تغییر الگوی خانوادگى، فردگرایى، آزادی جنسى، اشتغال تمام وقت به خصوص برای زنان، افزایش هزینههای نگهداری و بزرگ کردن فرزندان به دلیل سیاستهای مصرفگرای اقتصاد بازار و اشتغال مادران و پیدایش تکنولوژیهای تحدید باردارى، شهرنشینی و... عواملی بودند که به خودی خود به کاهش جمعیت در کشورهای غربی انجامید. به دلیل این که کاهش جمعیت تحت تاثیر ابعاد مدرنیته و در یک فرآیند زمانی قابل توجه رخ داده، در رفتارهای روزمره انسان غربی رسوخ کرده است. به عبارت دیگر تحدید جمعیت به یک عادت برای جوامع غربی و جوامع متاثر از غرب تبدیل شده است.[3] دلیل این مسأله هم آن است که ترغیب مردم به ازدواج و بچهدار شدن با وجود ساختارهایی که همه به کاهش جمعیت دعوت میکنند، کار آسانی نیست. آن هم مردمی که خود را متقاعد کردهاند که بچهدار شدن فقط به دردسرهای زندگی میافزاید. تربیت مهدکودکی امروزه مادری یک وظیفهی طبیعی نیست. زنان خود را موظف به فرزندآوری نمی دانند و سعی میکنند حداکثر فاصله را از این مساله داشته باشند. فرزند برای خانوادهها به یک هزینه تبدیل شده است. مادران کارمند، حتی اگر موافق فرزندآوری و موفق به آن شوند، باز هم توان صرف وقت برای فرزندان خود را ندارند و تربیت کودک را به «مهدکودک» میسپارند. البته رفتن به مهدکودک خوب به میزان کم، هرگز به کودک ضرر نمیزند و مهدکودک خوب به مادری بد ترجیح دارد. اما واقعیت آن است که هیچ چیز نمیتواند جای مادری معمول را بگیرد.در دوران طفولیت هیچ چیز جای مادر را نمیگیرد. هر کودکی این را میداند، هر مادری هم این را خوب میداند و بقیه حرفها، همهاش خودفریبی است و برای تسکین احساس گناه گفته میشود.[[4]] نکتهی اصلی در نظام اصیل خانواده این بود که این نظام به طور خاص بر اساس واقعیتهای جسمانی مادران بنا شده بود. در این نظام، همه چیز متوجه حفاظت و تداوم چیزی بود که اغلب زنان به طور طبیعی بیشترین علاقه را به آن دارند. اکنون همه چیز متوجه فعالیتهای بیرونی و نهادهای دولتی که مورد علاقهی سیاستمداران است، شده است.پس بحث مهدکودکها، بحث نیاز کودکان به فضای مهد کودک نیست، بحث جنگ داخلی ما بر سر ارزشهاست و در بیشتر مواقع، حتی به طور ناخواسته بحث بر سر بیگانگی با خویشاوندان است، چیزی که در تمام کشورهایی که به ارزشهای غربی تن داده اند، دیده میشود.[[5]] در واقع رابطهی مبتنی بر دلبستگی کودک با مادر خود، سنگ بنای شخیصت کودک است. چیزی که ما با رفتارها و سیاستهای اجتماعی، در جهت از بین بردن آن گام بر میداریم. چه باید کرد؟ واقعیت این است که در سالیان اخیر، بنایی پر هیمنه، با تبلیغاتی وسیع در ذهن همگان ساخته شده است و نمی توان آن را به سرعت ریشهکن کرد. بازگشت مادری به قدر و منزلتی که در گذشته داشت، با وضعیتی که در حال حاضر وجود دارد، طاقتفرسا و پر هزینه است. مشکل امروز ما، تغییر نگاه به نقش وزین مادری است. نگاهی که شغلهای پست و سخیف مثل کارگری را برای زن تجویز میکند تا او را از آن چه «مردسالاری» مینامد، برهاند، غافل از آن که زن در جایگاه اصلی خود معنا پیدا میکند، نه آن زمان که خود را به مردان شبیه کند... امروز اصلاح نگاه به مادری، مستلزم یک فعالیت همهجانبهی فرهنگی است. نگاهی که در تمام دستگاههای تبلیغی وسعت پیدا کند و مادر شدن را به عنوان بزرگترین موهبتی که خداوند به زنان ارزانی داشته است، معرفی کند. [1]. درآمدی بر جمعیت شناسی اقتصادی- اجتماعی و تنظیم خانواده؛ حاتم حسینی؛ همدان، دانشگاه بوعلی؛ چاپ دوم، 1383. [2]. جنگ علیه خانواده؛ ویلیام گاردنر؛ برگردان، تلخیص و تدوین: معصومه محمدی؛ قم: مرکز مدیریت حوزههای علمیهی خواهران، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان؛ چاپ دوم، زمستان 1387. [3]. شاخصها و سیاستهای جمعیتی در ایران؛ مصطفی سمیعی نسب، مرتضی ترابی؛ فصلنامه برداشت دوم، سال هفتم، دوره جدید (شماره پیاپی) 11 و12، تابستان و پاییز 1389، از صفحه 143 تا 188. [4]. جنگ علیه خانواده؛ ویلیام گاردنر؛ برگردان، تلخیص و تدوین: معصومه محمدی؛ قم: مرکز مدیریت حوزههای علمیهی خواهران، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان؛ چاپ دوم، زمستان 1387. [5]. همان.
https://tavoosebehesht.ir/node/7124
افزودن دیدگاه جدید