به مناسبت اکران یک فیلم تحسین شده
سادگی و روانی در بیان و زبان نمکین پسرکی بوشهری که در آن آفتاب داغ جنوب خیالبافی و فلسفهبافی میکند، همان شوکی است که مخاطب را تا پایان فیلم مشتاق نگه میدارد. آن هم از فیلمی که هیچ نام بزرگی در میان بازیگران و عوامل ندارد... معمولاً یک فیلمنامهنویس و فیلمساز باهوش، فیلمش را با یکی دو سیلی آبدار (!) به تماشاگر شروع میکند تا مخاطب ذهن و ناخودآگاه خود را در اختیار فیلم قرار دهد. حال آنکه این تمهید به چه صورت در ابتدای فیلم به کار گرفته شود، بستگی به میزان خلاقیت و هنر کارگردان و نویسندهی آن دارد. گرهافکنی داستانی، کنشهای فیلمنامه، حضور نامتعارف یک ستاره و... میتواند از انواع این تمهیدها باشد که فرمول و قاعده خاصی ندارد. به گزارش رجانیوز، فیلم «تنهای تنهای تنها» به کارگردانی «احسان عبدیپور» نیز از این خصیصهی شوک ابتدای فیلم برخوردار است؛ به ویژه برای خبرنگاران و منتقدینی که در ایام جشنواره در برج میلاد این فیلم را دیدند، این شوک چند برابر هم بود؛ زیرا در سالن جشنوارهی فجر فیلمهایی که زیاد جدی گرفته نمیشوند، در ساعات نامناسب روز –مثل ظهر یا پایان شب- نمایش داده میشوند و «تنهای تنهای تنها» نیز از جملهی همین فیلمها بود. اما فیلم کارگردان جوان بوشهری، شوک خود را به اهالی برج میلاد وارد کرد. سادگی و روانی در بیان و زبان نمکین پسرکی بوشهری که در آن آفتاب داغ جنوب خیالبافی و فلسفهبافی میکند، همان شوکی است که مخاطب را تا پایان فیلم مشتاق نگه میدارد. آن هم از فیلمی که هیچ نام بزرگی در میان بازیگران و عوامل ندارد و تنها پیش زمینهای که ممکن است مخاطب قبل از تماشای فیلم از روی تبلیغات و نقدها داشته باشد، فیلمی در ژانری کودک است که نقش اصلی آن را کودکی خیالباف و سرتق بر عهده دارد. برای معرفی و توصیه به تماشای یک فیلم معمولاً از عوامل معروف آن ذکر نامی میشود و یا لیستی از نامزدیها و جوایز اکتسابی فیلم از جشنوارهها ردیف میشود؛ اما «تنهای تنهای تنها» به سبب آنکه نخستین تجربهی سینمایی کارگردان جوانش است و به نوعی، فیلمی کاملاً شهرستانی محسوب میشود، نام و جایزهی بزرگی به آن الحاق نشده است. گرچه این فیلم در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر عنوان پدیده این دورهی را در بین سینمایینویسها به خود اختصاص داد و علاوه بر کسب عنوان برترین فیلم در جایزهی سینمایی گفتمان انقلاب اسلامی (ققنوس)، در نظرسنجی 50 تن از منتقدین و سینمایینویسان، به عنوان بهترین فیلم جبههی رسانهای سینمای انقلاب نیز برگزیده شد. «تنهای تنهای تنها» روایت معصومانهی دوستی دو نوجوان بوشهری و روس است که نیروگاه اتمی بوشهر و پروندهی هستهای ایران نوساناتی در دوستی آنها ایجاد میکند. در نهایت پسر بوشهری در کشاکش داستان به مردی تمام عیار تبدیل میشود و برای دفاع از ایران و صلح قد علم میکند. حال با این مختصر دادهها از داستان که شیرینی و جذابیت قبل از تماشای فیلم را نمیگیرد، بیشتر میتوان از فیلم صحبت کرد و راحتتر مخاطبان را به دیدن آن ترغیب کرد. در قصه های مجید، پسرک خیالاتی و شاعر پیشه بر دنیا نقد دارد و تمام تلاشش را میکند تا جهانش را تغییر دهد که بسیار بزرگتر از حیاط خانهی بیبی است. در «تنهای تنهای تنها» هم یک مجید دیگر با نام «رنجرو» وجود دارد که به عکس مجید، فیزیک درشت و رنگی جنوبی دارد ولی در برخی خصوصیات مانند تخیل قوی، منطق بی منطقی، پایداری و استقامت در اثبات و پایبندی محض به اصول کاملاً شبیه هستند. البته تشبیه فوق را به حسن تعریف باید گرفت و نه تقلیدی که فقط جغرافیای مجید را عوض کرده تا صرفاً یک مجید بوشهری را عرضه کرده باشد. رکن بزرگ این فیلم، باورپذیر بودن فضای بومی و شهرستانی آن است؛ آن هم شهرستانی نه از میان کلانشهرها، بلکه از جنوبیترین نقاط کشور که حتی به اندازهی انگشتان یک دست سینما هم ندارد. این باورپذیری و طبیعی بودن فیلم که آن را از محاق کلیشه و شعار نجات داده، در بومی بودن هم سوژه و هم هنرمند ریشه دارد. در واقع، مصنوعی و پلاستیکی نبودن شخصیتها و روایت را باید به پای بوشهری بودن «احسان عبدیپور» به عنوان کارگردان و فیلمنامهنویس فیلم گذاشت. چرا که این سرزنده بودن شخصیتها و بیغل و غش بودن روایت را فقط فیلمسازی میتوانند خلق کند که در جغرافیا و جو داستان زندگی کرده باشد؛ فقط یک بوشهری میتواند به خوبی تأثیرات یک مصاحبه، جلسه، اظهارنظر و کنشیسیاسی و دیپلماتیک دربارهی پروندهی هستهای بر این شهر و منطقهی نزدیک نیروگاه را لمس و درک کند و به مخاطب شرایط همسایگی با نیروگاه بوشهر را تفهیم نماید. به هر حال برای علاقهمندان و مخاطبان شریف سینمای ایران که از جغرافیای سینمایی میدان ونک تهران به بالا خسته شدهاند و به دنبال استنشاق در جغرافیای سینمایی دیگری هستند، تماشای این فیلم حقیقتاً فرصت و غنیمت ارزندهای است. حتی میتوان گفت که دیدن این فیلم برای اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای هم لازم است. شاید که بعد از دیدن آن، تصمیم بگیرند نسخهای از آن را با زیرنویس انگلیسی به مذاکره کنندههای گروه 1+5 هم اهدا کنند تا لحن و منطق کودکانهی «رنجرو»، غرب را با ایرانیان بیشتر آشنا کند.
https://tavoosebehesht.ir/node/7366
افزودن دیدگاه جدید