دینِ مظلوم؛ تلازم عدالتخواهی و تحجرستیزی
امام میگوید مبارزه با تحجر مبنای انقلاب اسلامی است آن وقت ما به یک چنین تصویر ساده و سطحی راجع به تحجر اکتفا میکنیم. یک ربط تحجر با ظلم این است که خودش یک نوع ظلم است. «العدل یضع الامور مواضعها». عدل هر چیزی را سر جای خودش مینشاند. تحجر چه کار میکند؟ تحجر اجزاء را از جای مناسب خودشان خارج میکند. گفتاری از: وحید جلیلیعنوان بحث عدالت است و چندی است که در فضای کشور جرقههای این بحث زده شده و فعالیتها و حرکتهایی از سوی برخی تشکلها و عناصر دانشگاهی دیده شده است.ماجرای عدالت ماجرای جدیدی نیست و در کل تاریخ و در کل جهان و از جمله در تاریخ ایران و تاریخ بعد از انقلاب همیشه به عنوان یک دغدغه، به عنوان یک شعار حداقل در فضای کشور مطرح بوده است. فکر میکنم نکته مهمی که بچههای امروز وقتی میخواهند وارد این بحث بشوند باید به آن توجه بکنند، رویکرد ما به بحث عدالتخواهی در این مقطع از تاریخ انقلاب است. با چه زاویهای و با چه مبنایی میخواهیم دم از عدالت بزنیم؟ همان طوری که از دین سوء استفاده شده است، همان طوری که از آزادی سوء استفاده شده است، همان طوری که از هر شعار مقدس دیگری سوء استفاده شده است، امروز هم عدالت در جامعه ما به شدت در معرض سوء استفاده است و باید مواظب باشیم قبل از هر چیز به خود عدالت ظلم نشود و به عنوان یک ابزار سیاسی و بهانهای برای تصفیه حسابهای جناحی مورد سوءاستفاده قرار نگیرد. چه کسانی میتوانند از معرض این سوء استفاده به دور بمانند؟ و با کسانی که میخواهند سوء استفاده بکنند مقابله بکنند؟ کسانی که برای حرکتشان مبنا داشته باشند و بر اساس آن مبنا وارد ماجرا شوند. والا اتفاقی که میافتد همان چیزی است که تا به حال بوده. چون همانطور که گفتم بحث عدالت بحث جدیدی نیست. بارها و بارها این بحث در جامعه ما داغ شده و بعد از مدتی فرو نشسته و بحث دیگری جایش را گرفته است. حتماً باید یک ماجرای سیاسی در جامعه پیش بیاید که عدالت موضوعیت پیدا بکند؟! بنابراین همانطور که ماجرای عدالتخواهی ماجرای ممتدی است، سوءاستفاده از عدالت هم یک قصه قدیمی دارد و کسانی که امروز میخواهند با مبنای دینی و انقلابی و ولایتی وارد ماجرا بشوند باید ابتدا در مقابل این آفتها آگاه و بیمه بشوند وگرنه ابزار دست یک مشت سیاسیکار گندمنمای جوفروش خواهند شد. حضرت امام در پیامی (۱۳۶۷/۱۰/۲۵ ) ـ چند ماه قبل از رحلتشان ـ خطاب به رئیس وقت مرکز اسناد انقلاب اسلامی میفرمایند: «از شما میخواهم هر چه میتوانید سعی و تلاش کنید تا هدف قیام مردم را مشخص کنید. چرا که همیشه مورخین، اهداف انقلابها را در مسلخ خود یا اربابانشان ذبح میکنند. باید پایههای تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب ما بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد. شما باید نشان دهید که چگونه مردم علیه ظلم و بیداد و تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایهداری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام آمریکایی کردند.» امام مبنای انقلاب را قیام ملت بر علیه دو چیز میدانند: یکی ظلم و دیگری تحجر. سؤال اینجاست که قیام بر علیه ظلم چه نسبتی با قیام بر علیه تحجر دارد؟ عدالتخواهی و تحجرستیزی چگونه دو بال انقلاب میشوند؟ چه ربط منطقیای بین این دو وجود دارد؟بحث سختی است. چرا؟ به خاطر اینکه خصوصاً راجع به ماجرای تحجر ما با یک فقر شدید منابع مواجه هستیم. یعنی علیرغم تاکیدات صریح و اکیدی که حضرت امام راجع به تحجر و متحجرین کرده بودند و خطر آنها را گوشزد کرده بودند، متأسفانه در این زمینه کاری انجام نشده. شاید بتوان گفت کاری که انجام شده در حد صفر است. شما امروز یکی از آفتهای انقلاب مثلاً سکولاریزم یا لیبرالیزم را در نظر بگیرید؛ توی هر کتابخانهای که بروید یا دو تا تلفن بزنید، دهها کتاب و مقاله در رد لیبرالیزم و سکولاریزم به شما معرفی میکنند. همین نشریات تشکلهای اسلامی را ببینید. پر است از تحلیل ماجرای لیبرالیزم و اینکه رنسانس چه بود و از کجا شروع شد و به کجا رسید؟ اومانیسم این است و شخصیتهایش این است و چهرههایش این است و اهدافشان این است. در اردوها و طرحهایی که گذاشته میشود، بچهها را میبرند و مفصل راجع به این قصهها توجیهشان میکنند. اما تحجر، چه در ذهن ما میآید؟ یک آدمی که خیلی اهل تقید به مستحبات و واجبات و …. است! امام میگوید مبارزه با تحجر مبنای انقلاب اسلامی است آن وقت ما به یک چنین تصویر ساده و سطحی راجع به تحجر اکتفا میکنیم. یک ربط تحجر با ظلم این است که خودش یک نوع ظلم است. «العدل یضع الامور مواضعها». عدل هر چیزی را سر جای خودش مینشاند. تحجر چه کار میکند؟ تحجر اجزاء را از جای مناسب خودشان خارج میکند. نگاه متحجرانه به دین یعنی چه؟ یعنی شما جزئی از دین را بگیری و جزء دیگری را فراموش کنی. یا اینکه فراموش نکنی ولی ضریب مناسب را به آن ندهی. یعنی اگر با یک منکری مثل بدحجابی مواجه شدی شدید موضعگیری کنی، فریاد بزنی ولی اگر با یک منکری مثل غارت بیتالمال مواجه شدی، در مقابلش سکوت کنی. یا فوقش یک سری تکان بدهی. همین سوره میگوید: «الذین هم عن صلوتهم ساهون» همین سوره میگوید «ولا یحض علی طعام المسکین» یک قرآن است، دو تا که نیست! همان خدایی که یک سری احکام فردی را برای ما فرستاده است، همان خدا گفته: «کونو شهداء لله قوامین بالقسط» قیام کنید برای عدالت. در همان قرآن است. ما ادعای دینداری میکنیم، ادعای پیروی اهل بیت و اینها را میکنیم و عملمان این است! تحجر چیزی غیر از این نیست. تحجر به قول خود قرآن یعنی فرو کاستن دین در برخی از اجزایش: «نؤمن ببعض و نکفر ببعض». خارج کردن بعضی از اجزاء از ضریب مناسب خودش. یعنی عکسالعمل در برابر برخی منکرات بسیار آرام و در برابر برخی دیگر بسیار تند. حاصلش چه میشود؟ یک دین قناس، یک دین کاریکاتوری! کاریکاتور چه میکند؟ یک جزئی را بسیار بزرگ میکند و یک سری از اجزا را از آن اندازه واقعی و حقیقی خودشان خارج میکند و این دین کاریکاتوری و این تفکر دینی قناس نمیتواند مبنای حکومت شود. با این دین نمیشود حکومت کرد. ولایتی که ما به آن معتقدیم ولایت قرآنی است. «انما ولیکما… و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه ویؤتون الزکوه و هم الراکعون.» این آیه را همه شنیدهاید امیرالمؤمنین(ع) در حال نماز بودند سائلی وارد شد حضرت انگشترشان را در حالت نماز درآوردند و به او دادند. آیه نازل شد. ولایت مال علی است. اسم حضرت را هم نیاورد. صفتش را آورد. یعنی چه؟ یعنی ولایت و حکومت حق کسانی است که دین را در جامعیتش دارند. ما اگر در آن مسجد بودیم و فقیری وارد میشد چه کار میکردیم؟ بهترین کار چیست؟ بهترین کار این است که بلند شوی و نماز بخوانی! هم پیش وجدان خودت سرافکنده نیستی، هم پیش خدا! خدایا من که داشتم نماز میخواندم و ملت هم که میگویند طفلک داشت نماز میخواند. مسئولیتی نداشت! صد و هشتاد درجه مقابل روش و منش علوی! منش علوی و منش ولایی درست برعکس این است. یعنی مسئولیت اجتماعی و احکام اجتماعی دین با احکام فردیاش دوش به دوش است و کسی حق ندارد به بهانه عبادت و معنویت از مسئولیت اجتماعی خود فرار کند. ولایت یعنی حفظ دین در جامعیتش. آن ائمهای که ما دم از پیرویشان میزنیم ویژگیشان این بود. آن حضرت فاطمه(س) که از او دم میزنیم ویژگیشان این بود. ما از کدام دین داریم حرف میزنیم؟ ماجرای سوره انسان که امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) سه شب پشت سر هم روزه نذر گرفتهاند، شب اول مسکین، شب دوم یتیم، شب سوم اسیر میآیند و اینها افطار خودشان را به آنها میدهند و بعد چه میگویند: «انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا» ما میترسیم که این کار را نکنیم! امام حسن و امام حسین(ع) پنج و شش ساله، میگویند اگر ما اینها را گرسنه بگذاریم، از روز قیامت میترسیم که چه بلایی سرمان بیاید. این یک دین، یک دین هم دین ما شیعههاست. وقتی عدالت مبنای دینی نداشته باشد و صرفاً معنای سیاسی و جناحی داشته باشد اتفاقی که میافتد همین است که میبینید. یعنی اگر یک موضوع سیاسی در کشور به وجود آمد و ما بتوانیم از عدالت برای تحت شعاع قرار دادن آن استفاده بکنیم، عدالت موضوعیت پیدا میکند، اهمیت پیدا میکند، ارزش پیدا میکند. اما اگر فضای سیاسی آرام بود و نیازی به بازیهای سیاسی نبود، فراموش میشود. در صورتی که آن نگاهی که امیرالمؤمنین(ع) دارد اصلاً با این نگاه زمین تا آسمان فرق دارد. امام این همه به بسیجیها و حزب الهیها راجع به متحجرین و تحجر تذکر داده است.اصلاً جملهای از امام را بخوانم. متاسفانه چون ما به متن رجوع نمیکنیم، گاهی اوقات بعضی جملات برایمان خیلی جدیدند. امام در آذر ۶۷ یک پیام میدهند که باید بسیج دانشجو تشکیل بشود، بسیج دانشجو و طلبه. جملهشان این است که «مملکتی که مخالف با استکبار، پولپرستی و تجملگرایی و مقدسمآبی است، همه افرادش باید بسیجی باشند.» یعنی اصلاً مفهوم بسیجی بودن، تقابل و تضاد با تجملگرایی و مقدسمآبی است. عین جمله امام در آن پیام است که: «بسیج لشکر مخلص خداست». هزاران بار این جمله توی تریبونهای مختلف گفته شده، روی در و دیوارهای مختلف نوشته شده ولی آن جمله دیگر را هیچ کسی نشنیده با اینکه توی یک پیاماند. چرا؟ چون آن «نومن ببعض و نکفر ببعض» که ما راجع به قرآن و ائمه قائل شدیم، امام که از آنها بالاتر نیست، در مورد امام هم همین ظلم را میتوانیم انجام بدهیم! تحجرگرایی و مقدسمآبی دینی یعنی چه؟ یعنی فرار از یک جزء دین به اجزای دیگرش. یعنی شما هر چه در واجبات و اجتماعیات کم میآوری، سعی کنی با مستحبات فردی جبرانش کنی. امر به معروف و نهی از منکر یک واجب است. آدمهایی که به هیچ جا وصل نیستند، یقهشان را بگیریم که تو چرا لباست اینجوری است و …؟! امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای معطوف به اصحاب قدرت است. هر چقدر ما امر به معروف و نهی از منکرمان قضا شد، به جایش نوافل را اضافه کردیم. مستحبات را اضافه کردیم. هی زیارت عاشورا، هی جمکران… آن امامی که ما میشناسیم اینگونه نبود. نه اینکه اینها را انکار بکند، اینها جزء ارزشهای ماست. کما اینکه در تمام بزرگان میبینیم. یعنی اینکه از خود ائمه معصومین(ع) بگیریم تا حضرت امام که شاگرد آنها بوده است، تقید به مستحبات و انجام نوافل داشتهاند. حاج احمد آقا نقل کرده بود امام در یک روز سه بار غسل مستحبی کردند. چون سه تا زیارت مفاتیح میخواستند بخوانند، برای هر کدامشان یک غسل کردند. اشتباه ما در این است که تحجر را در کارهایی که میکنند میبینیم نه در کارهایی که نمیکنند.امام با این تعریف سادهانگارانه و سطحی که ما از تحجر داریم، اولین متحجر عالم است! چرا؟ چون مقید به قیود شرعی، مقید به مستحبات بود و نماز شَبش ترک نمیشد. حال آنکه متحجرین در این فضا غرق میشوند و به یک اسلام راحتطلب میرسند. دیگر عدالتخواهی در کارشان نیست. دیگر در افتادن با ظلم در کارشان نیست. یک حدیث جالب آقای مطهری توی حماسه حسینی نقل کردهاند که خیلی شنیدنی است: (حماسه حسینی جلد ۲ صفحه ۱۹۶) «در آخر الزمان مردم ریاکاری پیدا میشوند که هی آیه قرآن و دعا میخوانند و اظهار مقدسمآبی میکنند، یک مردم تازه به دوران رسیده احمقی هم هستند. (این جملات آقای مطهری است.)تنها چیزی که این مقدسمآبها به آن اعتنا ندارند، امر به معروف و نهی از منکر است (لا یحبون امرا بالمعروف و لا نهیا عن المنکر الا لدی امن الضرر) اینها تا مطمئن نشوند که امر به معروف و نهی از منکر کوچکترین ضرری به ایشان نمیزند، به آن تن نمیدهند. (یطلبون لانفسهم الرخص المعازیر) دائم دنبال این هستند که یک راه فراری برای امر به معروف و نهی از منکر نکردن پیدا کنند (یقبلون الی الصلاه والصیام و ما لا یکلفهم فی نفس و لا مال) دنبال آن عبادتهایی هستند نه به جان نه به مال و نه به حیثیتشان ضرری نرساند. مثل نماز و روزه! (کما رفضوا اسمی الفرائض فرائض و اشرفها) همانطوری که عالیترین و شریفترین فریضهها را یعنی امر به معروف و نهی از منکر رها کردند (ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فریضه عظیمه بها تقام الفرائض)» ظلم به مسلمانان و ظلم به متدینان، از ظلم به اسلام و دین آغاز میشود. ما امروز بیش از اینکه به قرائت دینی از عدالت محتاج باشیم، به یک قرائت عادلانه از دین محتاجیم. یعنی دین را عادلانه قرائت کنیم. یعنی همه اجزای دین را ببینیم. نه اینکه صرفاً برخی از احکام فردی و عبادیاش را ببینیم و بعد انبوه دستورهای اجتماعی و مسئولیتهای اجتماعی که خدا بر دوش مسلمانان گذاشته را فراموش بکنیم. اینها را باید با ضریب درستشان طرح بکنیم. جهتگیری نماز امیرالمؤمنین(ع) و معنویت امیرالمؤمنین و فاطمه الزهرا(س) یک جهتگیری فردی، مجرد، منتزع و رهبانیتی نیست. فاطمه زهرا(س) که حتی در دعاهایش این را رعایت میکند.یکی از فرزندانش از خواب بیدار شد، دید که مادرش دارد دعا میکند. هی منتظر شد. بعد گفت مادر چرا فقط همسایهها را دعا میکنی؟ فرمود (الجار ثم الدار) یعنی حتی توی خلوت معنوی هم یک نگاه اجتماعی دارند. دقیقاً بر عکس آنچه که ما خیلیهایمان داریم دنبال میکنیم! از فعالترین مروجان سکولاریزم در کشور، امروز بسیاری از بچههایی هستند که ادعایشان طرفداری از اسلام و انقلاب و اینهاست و تابلوشان این است که ما مخالف سکولاریزم هستیم. سکولاریزم یعنی چه؟ میگویند این سکولارهای فلان فلان شده میگویند که حجاب را نباید سفت و سخت بگیریم. باید اجازه داد تا هر کس طبق نظر خودش عمل بکند. ماهواره باید آزاد باشد و … فقط همین! سکولاریزم صرفاً به معنای عمل به احکام فردی دین نیست. شما اگر احکام اجتماعی دین را در عمل انکار کردی، سکولار و مروج سکولاریزمی. وقتی آمدی تابلوی دین، انقلاب، حزب الله، ولایت را در دست گرفتی و بعد صرفاً در برابر برخی از مسائل سیاسی یا منکرات فرهنگی موضعگیری کنی و در برابر بسیاری مشکلات و معضلات عظیم اجتماعی و اقتصادی خاموش و ساکت بمانی، مردم به این نتیجه میرسند که دین یعنی همین. یعنی برای جامعه، برای شکاف طبقاتی، برای رهایی دختران ایلامی از فقر، هیچ فریادی نداری.
https://tavoosebehesht.ir/node/6528
افزودن دیدگاه جدید