مازياربيژني چهره شناخته شده کاریکاتورایران

<p>ما می‌خواستیم برای هولوکاست انیمیشن بسازیم. به هر جا که مراجعه کردیم، اولین سئوالی که از ما پرسیدند این بود که آیا انیمیشن در باره هولوکاست بازگشت مالی هم دارد؟ خب معلوم است كه نه! انيميشن هلوكاست چه بازگشت مالي مي‌تواند داشته باشد؟!             مازيار بيژني چهره شناخته شده‌اي در كاريكاتور مطبوعاتي ايران است كه نياز به معرفي ندارد. او اين روزها مديريت سايت روز كارتون را بعهده دارد اما گفتگوي ما با او بيشتر درباره نشريه‌ايست كه چندي پيش سردبيرش بود اما تعطيل شد.
متن خبر

ما می‌خواستیم برای هولوکاست انیمیشن بسازیم. به هر جا که مراجعه کردیم، اولین سئوالی که از ما پرسیدند این بود که آیا انیمیشن در باره هولوکاست بازگشت مالی هم دارد؟ خب معلوم است كه نه! انيميشن هلوكاست چه بازگشت مالي مي‌تواند داشته باشد؟!             مازيار بيژني چهره شناخته شده‌اي در كاريكاتور مطبوعاتي ايران است كه نياز به معرفي ندارد. او اين روزها مديريت سايت روز كارتون را بعهده دارد اما گفتگوي ما با او بيشتر درباره نشريه‌ايست كه چندي پيش سردبيرش بود اما تعطيل شد. «كشيده» نشريه طنزي بود كه مدتي بعنوان ضميمه داخلي روزنامه جوان منتشر مي‌شد و در همان مدت كم و علي‌رغم انتشار نامنظم و توزيع نه چندان فراگير و آن هم نه بصورت مستقل، تواسنت مخاطبين خوبي پيدا كند و از آن مهمتر اينكه اميدهايي را درباره طنز و كاركاتور در دلها ايجاد كند. اما متاسفانه تعطيلي زودهنگام آن بعد از تغيير مديريت در اين روزنامه همه اين اميدها را نااميد كرد. اما اين تعطيلي بيش از آنكه به يك نفر يا يك نشريه ربط داشته باشد نشان دهنده فرهنگ غلط جا افتاده در ذهن مديران فرهنگي ماست. فرهنگي كه طنز و كاريكاتور را معادل تفنن و سرگرمي مي‌داند.گفتگوي مازيار بيژني با رجانيوز در عين كوتاه بودن نكات جالب و خواندني كم ندارد؛ از منع كشيدن كاريكاتور مرسي بخاطر اينكه نماد اسلامگرايي است تا ماجراي مسابقه كاريكاتور ساخت ايران با موضوع توليد ملي. مازيار بيژني بعنوان يك كاريكاتوريست مطبوعاتي خيلي وقت است كه كار مي‌كند. اما فكر كنم «كشيده» اولين تجربه شما در مديريت يك نشريه طنز و كاريكاتور مطبوعاتي بود. از اين تجربه بگوييد.به نظر من «کشیده» تجربه موفقی بود و اتفاقی که افتاد از حد انتظارات ما بیشتر بود. خیلی امیدوار نبودم که با مدیران موجود کار خیلی موفقی از کار دربیاید، ولی در مجموع کار موفقی بود و تأثیرگذاری آن هم مخصوصاً در شهرستان‌ها به نظرم بیشتر از چیزی بود که از یک نشریه ضمیمه انتظار می‌رفت. با توجه به این که به دلیل مشکلات مختلف گاهی هم با تأخیر چاپ می‌شد، بعضی از شهرها می‌رفت و بعضی از شهرها نمی‌رفت و تیراژش هم منظم نبود، با این همه بازخوردهایی که می‌رسید، مخصوصاً از شهرهای دوری مثل ایذه در خوزستان نشان می‌داد مشتاق تهیه نشریه هستند و می‌پرسیدند چرا مثلاً یک شماره آمده و بقیه نیامده است؟ این نشان می‌داد اگر امکانات داشتیم و ادامه می‌دادیم، ظرفیت برای این کار خیلی زیاد بود و اگر توزیع درستی هم داشتیم، خیلی بیشتر از اینها تأثیرگذار مي‌بودیم. چه شد که تعطيل شد؟ اصلاً چطور مي‌شود كه بعد از اينمه سال كه اط انقلاب گذشته است هنوز ما چنين نشريه‌اي نداريم؟مشکل اصلی ما اول عدم مدیریت فرهنگی، دوم عدم مدیریت فرهنگی و سوم عدم مدیریت فرهنگی است! مدیران فرهنگی ما چه نگاهی دارند که باعث می‌شود این گونه کارهای تعطیل شوند؟مدیران فرهنگی ما ضرورت این کار را نفهمیده‌اند و کسی هم که ضرورت این کار را نفهمد، با کلنگ هم نمی‌توانی به او بفهمانی که ضروری است! مگر این که کسی خودش ضرورت این کار را درک کرده باشد، وگرنه كسي مدیر مسئول نشریه‌ای که ما درمی‌آوردیم یک روز به این نتیجه می‌رسد باید نشریه را دربیاوریم و روز دیگر تحت تاثير صحبتهاي عده‌اي ديگر به این نتیجه می‌رسد که نباید دربیاوریم.مدير فرهنگي تا وقتی که خودش به این ضرورت نرسیده باشد با حرف این و آن رأی‌اش عوض می‌شود. مدیر باید به این نتیجه رسیده باشد که جای چنین نشریه‌ای خالی است تا پیگیری و حمایت شود. ما هم که حمایت نداریم. پانزده شماره در می‌آوریم و بعد می‌گویند بشود مثل ویژه‌نامه‌های دیگر که مثل فحش می‌ماند. چون آنها را فوقش پنج نفر نشسته و درآورده‌اند و ما این کار را با کلی زحمت درآورده‌ایم. اسلوب کار ما را با یک کار معمولی ضمیمه که همراه مجله یا روزنامه درمی‌آید می‌سنجند و این خیلی توهین‌آمیز است. دلیل دیگر هم تنگ‌نظری و عدم درک موقعیت طنز است. در نشریه‌ای که کار کردیم مثلاً من سردبیر بودم، اما کار به جایی رسیده بود که دو نفر دیگر غیر از من هم باید ریز به ریز مطالب را می‌خواندند و نظر می‌دادند. خود مدیرمسئول هم می‌خواند، با این همه می‌گفتند اطمینان نداریم که شما چه درمی‌آورید! خب این جوری که نمی‌شود حتی یک قدم هم برداشت. در چنین فضای بی‌اعتمادی‌ای که این همه آدم یک نشریه را بخوانند و اعمال نظر کنند، عملاً نمی‌شود کار طنز انجام داد.البته اين مشکل هم برمی‌گردد به نحوه برخورد دستگاه‌های نظارتي که دخالت می‌کنند. موقعی که در نشریه کشیده بودم، مدیرمسئول چندین بار مرا خواست و گفت: «از فلان جا زنگ زده و تهدید به تعطیلی کرده‌اند» و حتی به مدیرمسئول گفته‌اند بازداشت می‌شوی! با هر مدیرمسئولی دو بار این کار را بکنند، بار سوم جرئت نمی‌کند کار کند. مي‌گويد بهتر است کار بی‌دردسرتری انجام بدهم. چه کاری است این کار را بکنم؟ خاطره و نمونه‌ای از تأثیرگذاری مطالب دارید؟ در پانزده شماره کاریکاتوری چاپ شد که خیلی سروصدا کند و تأثیر گذاشته و خبرش غیرمستقیم به شما رسیده باشد؟یک بخش پیامکی داشتیم و در هر شماره 300، 400 پیامک برایمان می‌آمد و از این طریق بازخوردهای مثبتی را می‌گرفتیم. یک نمونه کاریکاتوری بود که در ويژه‌نامه عید 91 درآوردیم و بی‌بی‌سی حساسیت نشان داد. ماجرا چه بود که واکنش نشان داد؟بهنود در بی‌بی‌سی برنامه‌ای دارد که بررسی مطبوعات کشور است. ویژه‌نامه عید 91 ما را هم نشان داد و گفت که این نشریه هم جدیداً چاپ شده و سپاه تلاش کرده است مجله طنز دربیاورد! نقدش این بود که اسمش که کشیده است یعنی سیلی و چک، روی جلدش هم که کاریکاتوری از تورم و این چیزها بود که می‌شود شکنجه و تیترهایی را هم که زده بودیم یکی یکی چیزی در باره‌اش گفت و مثلاً تیتر طنزی زده بودیم که آیا مهران مدیری اعدام می‌شود؟ می‌گفت: «نوشته است مهران مدیری را اعدام کنید» و از این قبیل.به هر حال این نشان‌دهنده این موضوع بود که افراد روی این قضیه حساسیت دارند و متوجه شده بودند با این که روی دکه هم نبودیم و فروش رسمی هم نداشتیم، تأثیرگذاری لازم را داشتیم و آنها فهميده بودند كه اين كار چقدر مي‌تواند مهم باشد. شبکه چند نفره‌ای از کاریکاتوریست‌ها و طنزنویسان را توانسته بودید جمع کنید؟در هر شماره حدود 35، 40 نفر کاریکاتوریست و طنزنویس به ما مطلب می‌دادند. در پانزده شماره‌ای که کار کردید توانستید افراد جدیدی را شناسایی کنید؟ منظور افراد معروف نیستند. منظورم اين است كه آيا «کشیده» چيزي به طنز و كاريكاتور متعهد و انقلابي ما اضافه كرد؟از این 30، 40 نفر شاید بشود گفت 70 درصدشان آماتور بودند. نه طنزنویس حرفه‌ای بودند، نه کاریکاتوریست حرفه‌ای. همه‌شان از «کشیده» شروع کردند. عده‌ای شهرستانی بودند و جای دیگری را نداشتند که کسی چیزی از آنها چاپ کند. بعد از «کشیده» آیا نهاد فرهنگی‌ای جایی از شما نپرسید، چرا تعطیل شد یا بخواهد امکانات بدهد که کاری را شروع کنید؟نه، همین الان مجوز هفته‌نامه دارم اما كسي كه حمايت كند نيست. اگر نهاد فرهنگی‌ای هست چرا سراغ ما نمی‌آید؟ جالب است که طیف روشنفکری یا حتی می‌شود گفت طیف ضد انقلابی نشریه طنز دارند.همان نشریه روشنفکری که اسم نمی‌برم، ما را رقیب خود می‌دانست و عکس‌العمل‌هایی هم نشان می‌داد. تقریباً همزمان با ما شروع کرد. ما که روی دکه هم نبودیم که رقیب حساب شویم، با این حال آنها ما را رقیب خودشان می‌دانستند و عکس‌العمل‌هایی داشتند و اگر کسی با ما کار کرده بود، راهش نمی‌دادند و رسماً شمشیر از رو بسته بودند. مواردي بود كه به فردي گفته بودند چون در فلان نشريه كار ميكني ما با تو كار نميكنيم. جالب است که آنها دارند ادامه می‌دهند، ولی این طرف...بله، سختگیری‌هایی که در مورد ما شد به نظرم ده برابر آنها بود. آنها با مجوز نشریه دارند چیزهایی را چاپ می‌کنند که بعضی‌هایشان رسماً مستهجن است. کاریکاتورهایی که روی جلد می‌گذارند، بعضی‌هایشان رسماً مستهجن هستند. اگر ما چنین چیزی را چاپ می‌کردیم، فکر می‌کنید بازداشت نشده بودیم؟ نمی‌دانم بعضی‌ها پشتشان به كجا گرم است که چنین چیزهایی را چاپ می‌کنند. ما می‌خواستیم کاریکاتور مُرسی را بگذاریم، می‌گفتند ریش دارد که نماد اسلامگرايي است. این کار را نکنید، ولی آنها در مورد بحث یارانه بچه‌ای را در هنگام تولد کشیده بودند واقعا زشت بود. یک نشریه طنز می‌تواند خودکفا باشد یا همیشه باید به سراغ حمايت كننده دیگری برویم؟در مملکت ما نمی‌شود كه در ابتدا خودكفا باشد، حالا شاید جاهای دیگر بشود. باید دفتری بگیری و 40، 50 نفری باید باشند، به چند نفر باید حقوق ثابت بدهی. هزینه‌های چاپ و چیزهای دیگر هم هست. یک‌سری هزینه اولیه باید بکنی تا کار را به جایی برسانی. حتی اگر آگهی هم بگیری باز خیلی کار پیش نمی‌رود. به ما هم که طنز سیاسی در می‌آوریم که معمولاً به آن آگهی نمی‌دهند. آنهایی که آگهی می‌گیرند روابط خاصی دارند. ما برای «کشیده» سعی کردیم آگهی بگیریم، ولی مگر چند تا شرکت حاضرند در چنین نشریه‌ای آگهی بدهند. تا مطمئن نشوند تیراژ نشریه بالاست آگهی نمی‌دهند. آگهی بخشی از هزینه‌ها را جبران می‌کند، ولی نمی‌شود نشریه را فقط با آگهی گرداند. شما تا کاری را به سوددهی برسانی که معلوم هم نیست چنین کاری سودده هم باشد، به حمایت نیاز داری.ما می‌خواستیم برای هولوکاست انیمیشن بسازیم. به هر جا که مراجعه کردیم، اولین سئوالی که از ما پرسیدند این بود که آیا انیمیشن در باره هولوکاست بازگشت مالی هم دارد؟ خب معلوم است كه نه! انيميشن هلوكاست چه بازگشت مالي مي‌تواند داشته باشد؟! پس مال‌ات را آتش زده‌ای. درست مثل این بود که زمان جنگ كه می‌رفتی و از بازاری‌ها برای كمك به جبهه پول می‌گرفتی از تو بپرسند: «این گلوله‌هایی که می‌خری بریزی روی سر عراقی‌ها بازگشت مالی هم دارد؟» آن مسابقه «ساخت ایران» هم جالب بود. ظاهراً نهادهای فرهنگی ما گفته بودند بروید سراغ صنایع.در آنجا هم حکایتی داشتیم که عملاً ابتر ماند و نتوانستیم ادامه بدهیم، چون آنهایی که وعده داده بودند زیرش زدند و بالاخره با زحمت زیاد جایزه نفرات اول تا سوم را دادیم، ولی بعد بودجه‌شان تمام شد و نفرات بعدی را نتوانستیم بدهیم و تا همین الان هم می‌گویند پول ما را خوردند و ندادند و در نتیجه از بیخ و بُن از برگزاری مسابقه منصرف شدیم. برخوردهای نهادهای فرهنگی با این مسابقه چگونه بود؟بچه‌های ما به ده دوازده جا برای پیگیری رفتند و آنها یکی یکی زیرش زدند. یک نمونه را که خودم با یکی از بچه‌ها رفتیم سازمان فرهنگی‌ـ‌هنری شهرداری بود و طرح را ارائه دادیم عرض مي‌كنم. کل مراسم و جوایز بیشتر از 30  ميليون تومان هم نمی‌شد و هزینه آن چنان سنگینی هم نداشت. در نهایت به ما گفتند به ما ربطی ندارد و این کار جزو وظایف ما نیست. موضوعی که شما انتخاب کرده‌اید به شهرداری و معاونت فرهنگی‌ـ‌هنری ما ربطی پیدا نمی‌کند. گفتیم: «به چه کسی ربط دارد؟» گفتند: «چون مربوط به تولید است بروید سراغ جایی مثل وزارت صنایع». وزارت صنایع که کار هنری انجام نمی‌دهد. تو که متولی کارهای تبلیغی و هنری در شهر تهران هستی باید این کار را انجام بدهی. نهایتاً قبول نکردند و گفتند وظیفه ما نیست. روزکارتون در این مدت کم خوب راه افتاده، حتي یکی دو بار هک شده است.بله، راه افتادن هم به عنوان قدم اولیه‌ای که می‌خواستیم راه بیندازیم جا افتاده است. رتبه خوبی هم داشته است، یعنی در ماه اول به رتبه پنج شش هزار رسید که برای سایتی که تازه یک ماه بود راه افتاده خیلی خوب بود، چون سایتی مثل ایران‌کارتون با ده سال سابقه هنوز شش هفت هزار است، درحالی که 700، 800 تا لینک دارد، ولی ما کلاً 40 تا لینک داشتیم.خوب بوده است، ولی در فضای داخلی تا یک حدی جواب می‌دهد. باید به طریقی مثل برگزاری مسابقات یا لینک‌های کاریکاتور باید بین‌المللی شود و تا بین‌المللی نشود، پیشرفتی ندارد، چون بیشترین بیننده این جور کارها بین‌المللی هستند. در فضای داخلی که می‌بینید کسی حال کاریکاتور ندارد، مگر سایتی باشد یا افرادی خودشان شخصاً علاقمند باشند.بعد هم این که ما از نظر کاریکاتور مطبوعاتی یا کارتون ضعف داریم. بیشتر هم ضعف تکنیکی است و با کاریکاتور استاندارد جهانی فاصله زیادی داریم و از این نظر دستمان خالی است. در سایت‌های کاریکاتور مهم، همزمان 50، 60 کاریکاتوریست به شکل حرفه‌ای کاریکاتور مطبوعاتی کار می‌کنند و برای هر موضوعی دست‌کم 50 تا کاریکاتور حرفه‌ای دارند. حالا نه این که همه در یک سطح باشند، ولی بالاخره 50 نفر دارند کار می‌کنند. وقتی می‌خواهی کار بین‌المللی بکنی، حداقل اوایلش باید کارهای خودت را ارائه بدهی. بعد که جا افتادی می‌توانی از کارهای خارجی هم استفاده کنی.ما اصرار داشتیم کارهایمان تولیدی باشد. نمی‌خواستیم گردآوری آثار باشد. الان سایت‌هایی داریم که از نهادها و مؤسسات مختلف فرهنگی بودجه می‌گیرند و سایتی می‌زنند و یک‌سری آثار کاریکاتورهای خارجی را گردآوری می‌کنند و دو سه تا کاریکاتور داخلی هم می‌زنند تنگ آنها و تمام. گردآوری آثار که کار مهمی نیست و خیلی فایده ندارد. ما می‌خواستیم یک کار تولیدی باشد که کار سختی نیست و زمان می‌برد. تا جا هم بیفتد طول می‌کشد. حرف دیگری هست؟نه دیگر، خاصیت اين مصاحبه این است که آن را به دست یک نهاد فرهنگی برسانید. اگر رساندید فایده دارد، اگر نرساندید در کجا قرار است خوانده شود؟! منبع: رجانیوز

برچسب‌ها

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:20
کد خبر: 8236

https://tavoosebehesht.ir/node/8236

افزودن دیدگاه جدید