"من احمد هستم"
یک خبرنگار که برای مصاحبه رادیویی خدمت ایشان رفته بود میگفت: وقتی گفتم: الآن در کنار حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی هستم، با نگاه پرمحبتی رو به من کرد و گفت: «من احمد هستم». یادگار ماندگارمرحوم حاج سیداحمد خمینی(ره)، یادگار امام بتشکنمان بهراستی که رازدار و امین امام و انقلاب بود و بالاتر از آن، ایثارگری بود که از برنامههای زندگى، تحصیل، استراحت و مسائل خصوصی خانوادگی و شخصی خود، همگی چشم پوشید و همه دلنگرانی و دغدغهاش را در راه حفظ سلامت امام امت(ره)، بیدریغ خرج کرد و در این مسیر هیچگاه خسته نشد و شکوه نکرد؛ نه از فشار کارها خم به ابرو آورد و نه کیسهای برای خود دوخت! نقش برجسته حاج احمدآقا در جریان مبارزات، ازاینرو درخور تأمل بود که لازم بود کسی در غیاب حاج آقا خمینى، چراغ خانه امام را روشن نگاه دارد و کانون مبارزه و مهر امام را برای عاشقان و ارادتمندان و مبارزان راستین نهضت، گرم و پررونق کند. سایه به سایه امامبهراستی او کسی بود که سایه به سایه امام حرکت کرد و بهعنوان مشاوری امین و مدیری توانمند و خستگیناپذیر، افتخارش خدمتگزاری به امام و امت امام بود؛ چه آن که خود، خدمتگزاری به امام را خدمت به جهان اسلام و انقلاب رهاییبخش اسلام میدانست و فدایی کردن خویش را در این راه، افتخار و سعادت میشمرد. رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهاى، ملت ایران را مدیون خدمات صادقانه فرزند عزیز و مهربان امام میدانند و میفرماید: «در دوران پرحادثه انقلاب، مرحوم حجتالاسلام و المسلمین حاج سیداحمدخمینى، یکی از مؤثرترین عناصر در جریانات کلی کشور و انقلاب بود... در طول سالهای انقلاب، چه بسیار گرهها که به دست او گشوده شد و چه بسیار کارهای بزرگ که به تدبیر او انجام شد. بیشک سلامت و توان جسمی و قدرت کاری آن قائد عظیمالشأن در دوره پرمخاطره ده ساله، با وجود کهولت سنی و بیماری قلبى، در میان عوامل و اسباب عادى، از همه بیشتر به ابتکار و مراقبت و پیگیری دلسوزانه این فرزند مهربان وابسته بود، ملت ایران از این بابت بسی مدیون این عزیز فقید است».(1) بیشک نام بلند احمد خمینی که همیشه به اسلام و امام و انقلاب عشق میورزید، بر پیشانی تاریخ انقلاب خواهد درخشید و همواره در صدر فهرست پرچمداران عصر خمینی کبیر در تاریخ مبارزات آزادیخواهان و حقطلبان خواهد ماند. نامه تاریخی امام در وصف حاج احمدآقا(2) «من شهادت میدهم که احمد فرزند اینجانب، از موقعی که در مسائل روز وارد شده است و تماس با کارهای اینجانب داشته است تا حال تحریر این کلمات، از او خلاف دستورات اینجانب مشاهده نکردهام و در اعلامیهها و امثال آنها، تصرفی بدون رضای من نکرده است و چیزی برخلاف گفتههای من به من نسبت نداده است و بالجمله خلافی از او مشاهده نکردم. لکن باید احمد بداند کسانی خصوصاً ثل او که در این امور اجتماعی یا سیاسی وارد میشوند، مصون افترا و ضربه نیستند و باید او حساب خود را با خدای قادر متعال درست کند و به ذات مقدسش اتکال نماید و از بشر ضعیف هراس نداشته باشد که مکاید بشری چون خود بشر زودگذر و فانی است...».پشتیبان همیشگی انقلاب«اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت میدهم که از اول انقلاب تاکنون و پیش از انقلاب در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است، از او رفتار یا گفتاری که برخلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد، ندیدهام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحلهپیروزی شکوهمند انقلاب، معین و کمککار من بوده و است».(3) وصی امام«چون با کمال تأسف، فرزند بزرگم که وصی بود به رحمت ایزدی پیوست، لهذا وصی خود نمودم در حال صحت و سلامت، در تاریخ بیستوپنجم ماه محرمالحرام 1398 فرزند خود نور چشم مکرم حاج سید احمد خمینى ـ ایده الله تعالی ـ را که پس از فوت و تجهیز به نحو متعارف، به اموری که توصیه میکنم اقدام و عمل نماید و از خداوند تعالی توفیق و سلامت و تأیید او را خواهانم».(4) چشمهایت را نبند!(5)با کدام شانه به مشاعت تو برخیزیم و با کدام چشم، این سوگواری را به گریه بنشینیم؟ با کدام دست بر سر و سینه بکوبیم؟ تو بودی که در وداع آفتاب، شانههایمان را جا گذاشتیم و چشمهایمان را در بهت یک ناگهان شگفت، گم کردیم. تو بودی که دستهایمان را در ازدحام سوگواران از دست دادیم، در گردباد آن حادثه تلخ. چشمهایت را نبند؛ یک بار دیگر، شانه به شانه ما، غروب آن سپیده مهربان را مویه کن؛ مثل همان آخرین وداع که پیشانی خورشید را بوسیدى، دست بر گونههای مهربانش کشیدی و زار زار گریستى. در ارتحال نورسیدمحمد تهرانپور عصری دگر ستاره ایمان غروب کرد از آسمان کشور ایران غروب کرد او یادگار رهبر ما بود و ای دریغ ناگه از آستان جماران غروب کرد همچون گلی به گلشن آزادگی شکفت چون اختر سپهر دل و جان غروب کرد دیگر کسی به فکر شب بیستاره نیست ای وای ما که آن مه تابان غروب کرد داغی نهاد بر دل مستضعفان دهر مثل ستارگان درخشان غروب کرد آوردهاند که ...مبارز صمیمی انقلابپیکر مجروح و مطهر او نیمهجان و بیهوش در «کوچه باغ» شهر قم نقش زمین شده بود. مأمورین امنیتی به سرعت منطقه را ترک کرده و به پایگاه خویش در خیابان فرهنگ، جنب ایستگاه راهآهن قم بازگشته بودند. ورقهای کتب درسیاش در کوچه پراکنده بود. همه چیز حکایت از آن داشت که در این وقت خلوت صبحگاهى، دموکراسی شاهانه ساواک! در کوچه باغ قم حضور یافته است. رهگذران و همسایگان به محض اطلاع به کمک شتافتند. باورنکردنی است. چهره محبوبی که زیر ضربات ناجوانمردانه سپاهیان ستم، این چنین کبود شده و بر خاک افتاده است، سیمای آشنای «احمد»، جوان برومند قاید اعظم است که نسل 15 خرداد، این چهره صمیمی را به خوبی میشناسد. مردم برای به هوش آوردنش تلاش میکنند. اشک از چشمانش سرازیر است. تلاش آنها به نتیجه میرسد. احمد به هوش میآید. جوانی ورزشکار و پرنشاط است. کتابهای ورقشدهاش را از دست مهربان مردم میستاند و با همان صمیمیت همیشگیاش از آن همه محبت و عاطفه مردم سپاسگزاری میکند و به سوی سنگر جهاد علمی خویش میشتابد.(6) با خاطراتدر مصرف بیتالمال وسواس داشتحاج احمدآقا، وسواس عجیبی در مصرف بیتالمال داشت. همه دیدیم پس از رحلت امام عزیز، با چه بزرگواری و با چه سرعتى، موجودی حساب امام را به قم و حوزه علمیه منتقل کرد. هدایای فراوانی برای او میآوردند، ولی او معتقد بود این هدایا به خاطر شخص خودش نیست، بلکه از این جهت است که با رهبر انقلاب بستگی دارد. لذا آنها را جزء بیتالمال به حساب میآورد.(7) بدون نظر امام کاری نمیکردنقش حاج احمد آقا در اداره دفتر امام و تنظیم امور، نقشی مهم و تعیینکننده بود که با بهترین شیوه و مدیریت و اخلاق کریمه انسانی و سعه صدر و بینش لازم همراه بود، ولی دو نکته اساسی در اینباره وجود داشت؛ اول اینکه حاج احمدآقا حتی در امور دفتر نیز بدون نظر و رضایت امام کاری انجام نمیداد؛ پس در حقیقت این خود امام بود که مسئولیت دفتر را داشت. دوم اینکه حاج احمدآقا در امور مالی دفتر، خصوصاً در قضیه وجوهات دخالت نمیکرد.(8) در هیچ بانکی پول ندارماز چیزهایی که همه انقلابیهای ما باید بدان افتخار بکنند این است که یک جوان با آن همه امکاناتی که در اختیارش میتوانست قرار بگیرد، به صراحت در وصیتنامهاش بگوید که: «من در هیچ مؤسسه و هیچ بانکی و هیچ جایی چیزی ندارم. یک مقدار پول در مؤسسه تعاون وجود دارد که آن هم شهریه است. یک مقدار پول شخصی هم در منزل است که مشخص است پول شخصی در منزل پول کلانی نخواهد بود و وجود این پول در منزل گویای این است که پول غیرقابل اعتنایی است». و من با کمال ارادتی که به ایشان داشتم، وقتی این وصیتنامه را خواندم باز ارادتم به این خاندان بیشتر شد. به امام هم بیشتر دعا کردم که بحمدالله چنین بچههایی تربیت کرد که اینطوری برای انقلاب و اسلام افتخار آفریدند و کسی نتوانست یک ضعف مالی درباره آنها داشته باشد.(9) مانند امام تا آخر عمر اجارهنشین بوددر طول مدتی که در خدمت امام بودم شاهد هدیه دهها و صدها ملک اعم از زمین، منزل، باغ و... از سوی ارادتمندان امام به ایشان بودم که آنها را با شوق فراوان از مال شخصی خودشان به امام هدیه میکردند. امام همه آنها را به فقرا و مستمندان میبخشید و با آنکه فرزند عزیز و بزرگوارشان حاج احمدآقا تا آخر عمر مانند پدرشان اجارهنشین بود و در همان منزل اجارهای هم دچار عارضه شد، اما حتی یکبار از امام نخواست به اندازه یک منزل معمولی به او کمک کند. لذا ایشان تا آخر عمرشان حتی صاحب یک متر زمین یا ملک نبودند و امام در زمان حیاتشان اجاره منزل حاج احمدآقا را میدادند.(10) من احمد هستمیک خبرنگار که برای مصاحبه رادیویی خدمت ایشان رفته بود میگفت: وقتی گفتم: الآن در کنار حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی هستم، با نگاه پرمحبتی رو به من کرد و گفت: «من احمد هستم».(11) پی نوشتها:(1). برگرفته از: نرمافزار تبسم باران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).(2). صفر، سال 1405هـ .ق.(3). صحیفه امام، ج 17، صص 91- 90.(4). همان، ج 3، ص 292.(5). سیدحبیب نظارى.(6). حمید انصارى، مهاجر قبیله ایمان، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، زمستان 1374، صص 9 و 10.(7). غلامعلی رجایى، یادگار سپیده، تهران، نشر عروج، تهران، 1386؛ ص 78،به نقل از: فاطمه طباطبایى.(9). همان، ص 82؛ به نقل از مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانى.(10). همان، ص 86؛ به نقل از حجتالاسلام رحیمیان.(11). همان، ص 134.منبع:حوزه
https://tavoosebehesht.ir/node/7335
افزودن دیدگاه جدید