دومينوی ظهور و قواعد آن
حجتالاسلام والمسلمين عليرضا پناهيان در نوروز سال جاری، سخنرانی مبسوطی در شلمچه ايراد كرد كه به بيان قواعد ظهور اختصاص داشت. وی در اين گفتار خواندنی به تبيين مقوله "انتظار اجتماعی" و ارتباط آن با آيه شريفه "قل انما اعظكم بوحدة ان تقوموا لله... " پرداخته است. و راهكار زدن شبكه بينالمللي ظالمان با استفاده از آيه "قل انما اعظكم بوحدة... " براي منتظران قيام آقا امام زمان عجلالله تعالي فرجه الشريف هيچ مطلبي زيباتر از اين نيست كه در مورد زمان، شرايط و چگونگي قيام حضرت سخن گفته شود. هرجايي در عالم حركتي رخ ميدهد، منتظران حضرت، اين حركت را در ارتباط با قيام مورد محاسبه قرار مي دهند كه انشاءالله اين اتفاقهاي عالم، بد و خوب و تلخ و شيرين همه اين مقدمات عاجل باشد و طبيعي هم هست، امتي كه 1400 سال منتظر بوده، خيلي مراقب اوضاع عالم هست تا ببيند چه زماني مولاي او، كه منجي عالم است، ظهور خواهد كرد. اما براي نزديك بودن ظهور، دو نوع دليل وجود دارد كه يكي از اين دو نوع، حوادثِ در آستانه ظهور هستند، حوادثي كه در عالم رخ مي دهند و در روايات هم اين حوادث ذكر شده است، ما با آن حوادث در اين جلسه زياد كاري نداريم و آن حوادث زياد تكليفي براي انسان روشن نميكند، حوادثي هستند كه بايد رخ دهند و يا بعضا مبهم هستند و يا ممكن است حتي اين حوادث رخ ندهد و ظهور رخ دهد، كما اينكه اين مطلب در روايات تصريح شده است، ما به حوادث كاري نداريم، سيلها و زلزلهها بايد اينگونه باشند، تعداد كساني كه به مرگ طبيعي و غيرطبيعي ميميرند، بايد اين تعداد باشند، يا برخي از مردم منطقه عليه حكام خودشان خروش ميكنند و برخي از حكام در اين شرايط ميميرند، اين ها مسايلي است كه در حوادث ظهور ذكر شده و نميخواهيم الان به اين بحث بپردازيم، احتياط خيلي بالايي هم وجود دارد كه انسان بتواند، حوادث را تطبيق بدهد، يعني آنچه كه در روايات در باب ظهور آمده است، بتواند تطبيق بدهد كه اين اتفاقي كه در اين منطقه افتاده، مصداق همان نكتهاي است كه ائمه بزرگوار عليهالسلام در روايات، بيان فرمودند، به هر حال بحث پرطرفدار و دقيقي لازم دارد كه بايد در جاي خودش به آن پرداخت. حجتالاسلام والمسلمين عليرضا پناهيان در نوروز سال جاري، سخنراني مبسوطي در شلمچه ايراد كرد كه به بيان قواعد ظهور اختصاص داشت. وي در اين گفتار خواندني به تبيين مقوله "انتظار اجتماعي " و ارتباط آن با آيه شريفه "قل انما اعظكم بوحدة ان تقوموا لله... " ميپردازد و تأكيد ميكند كه نوع ديگر دلايل نزديك بودن ظهور حوادث در آستانه ظهور نيستند، قواعد ظهور هستند؛ يعني چه؟ بالاخره روزي اين ظهور رخ خواهد داد و عدالت، حكومت و نور حضرت عالم را فرا خواهد گرفت، آيا اين ظهور بيقاعده و بيضابطه رخ ميدهد يا قواعدي در عالم وجود دارد كه اين سلسله قواعد بايد پشت سرهم مرتب چيده شوند تا ظهور رخ دهد بايد به اين قواعد خيلي توجه كرد و اين قواعد، تكليفزا هستند مثلا در حوادث آمده است كه اگر فلان پادشاه مرد، ظهور نزديك ميشود اين براي ما تكليفزا نيست بايد صبر كنيم تا آن پادشاه فوت كند، حوادث، زياد تكليفزا نيستند ولي قواعد تكليفزا هستند، مثلا اگر در روايات به عنوان يك قاعده فرموده باشند كه حق از باطل بايد كاملا جدا شود، تفكيك حق و باطل و شفاف شدن مرزها يكي از مقدمات ظهور است و اين را مي توان به عنوان يك قاعده پذيرفت و براي آن روشنگري كرد، قيام به حق كند و مرزها را شفاف كند ومثلا اگر آمده باشد در قواعد ظهور كه ظهور زماني رخ خواهد داد كه خلأ تئوريك در دنيا پديد آمده باشد، ديگر كسي مدعي نباشد كه ميتواند جهان را اداره كند، تئوري تجربه نشده اي وجود نداشته باشد، ظهور آن زمان رخ خواهد داد، ديگر آدم تكليفش را با تئوري هاي دست ساز بشر مي تواند روشن كند و در جهت بطلان آن ها و بيان بطلان آن ها عملا و نظرا با زبان و بيان خودش، فعاليت كند. بالاخره قواعد ظهور خيلي مهم تر هستند. در حوادث ممكن است بداع حاصل شود ولي در قواعد بعيد است كه بدعت حاصل شود بالاخره عالم طبق يك سري سلسله قواعد و سنن الهي اداره مي شود سنت هاي الهي هم تبديل و تغييري پيدا نمي كنند ما بايد ببنيم كه طبق چه قاعده اي ظهور رخ خواهد داد و برويم ببينيم كه اگر در فرايند فراهم كردن آن قاعدهها و محقق كردن آن ها ميتوانيم نقشي داشته باشيم، نقش خودمان را ايفا كنيم. با اين مقدمه وارد بحث خودمان شويم، و آن بحث اين است كه انقلاب اسلامي ايران و قيام نوراني مردم شريف ما كه يكي از نقطه هاي عطف آن در همين مكاني است كه شما امروز حضور داريد و مشرف شده ايد به اين مكان عزيز يعني شلمچه نوراني و نازنيني كه شايد بتوان گفت بيشترين شهداي دفاع مقدس در همين مكان به شهادت رسيدند، در جريان استمرار اين قيام نوراني بود كه چنين مكاني، با خون شهدا عزت پيدا كرد؛ حال، اين قيام انقلاب اسلامي ايران چگونه مقدمه ظهور حضرت است و مي تواند باشد، كما اينكه در روايات فرموده اند، يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي سلطانه. مي تواند زمينه ساز قيام حضرت بشود. من قواعد را بسيار مختصر توضيح مي دهم با استفاده از يك آيه قرآن و آن آيه اي است كه امام خميني در صدر اولين اطلاعيه انقلابي خود آوردند، آيه عجيبي هم هست، اين آيه را در اولين سخنراني امام و در صحيفه امام مي توانيد مشاهده كنيد، اطلاعيه حضرت امام 15 سال قبل از 15 خرداد صادر شده است، بعد توضيح حضرت امام درباره اين آيه شريفه نيمي از اين اطلاعيه را به خود اختصاص مي دهد و آيه شريفه اين است كه: "قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثني و فرادي "، "پيامبر من بگو: من يك موعظه و تنها يك موعظه براي شما دارم و آن اين است كه براي خدا قيام كنيد "، همه الحمدالله اهل فضل هستيد و امام جمعه محترم شهر خرمشهر و اساتيد محترم حضور دارند، "إنّما " در اينجا از ادات حصر است، فقط مي خواهم يك موعظه كنم، كه عجيب بودنش براي اين است كه تمام رسالت انبيا و تمام پيام هاي الهي جمع مي شود، در اين يك كلمه كه به خاطر خدا قيام كنيد، "مثني و فرادي "، دو نفري و يا يكي يكي. شما قيام كنيد و به بقيه كاري نداشته باشيد. حالا مجبورم از يك اصطلاحي ياد كنم كه هر چه فكر ميكردم كه در راه چه تعبيري را ميتوانم به جاي اين اصطلاح به كار بگيرم، به ذهنم نرسيد. بازي دومينو را شما ديديد، البته بازي نيست يك وضعيت است، مثلا يك سلسله آجر كنار هم چيده باشند و به صورت ايستاده كه اولين آجر را كه مياندازند، به دومين آجر و سومي به چهارمي مي خورد و همين طور تا آخر ادامه پيدا مي كند و يك وضعيت تسلسلي پيش مي آيد، اين بازي را گاهي بهصورت طرحها و نقشههاي مختلف ميكشند. ما شاهد يك حركت پيچيده و جذاب هستيم، بر اساس طراحياي كه شده است، مي خواهم عرض كنم كه قيام براي خدا شبيه بازي دومينو ميماند كه وقتي اولين حركت شد بقيه، ديگر نه در دست ما هست و نه در دست دشمنان ما كه بخواهند مانع آن شوند و نه ما مي توانيم فوايدش را محاسبه كنيم. به همين دليل خداوند متعال در اين آيه مي فرمايد شما كاري به بقيه نداشته باشيد، شما قيام لله كنيد، انگار خدا ميخواهد بفهماند كه بقيه اش با من، بقيه با سنت هاي من. تو به خاطر پروردگار عالم قيام به حق بكن، به بقيه كاري نداشته باش. حتي يك نفره در راه خدا قيام كن، تمام اوضاع عالم درست خواهد شد. موضع ديگري براي اصلاح وضعيتي، در گوشه و كنار عالم نياز نيست، والا خداوند متعال كه نقص را تحمل نمي كند، خرابي را كه تحمل نمي كند، خدايا ما قيام كرديم يك گوشه اي از اوضاع درست شد بقيه اوضاع چطور، نصايح ديگري بفرماييد براي اينكه بقيه اوضاع عالم درست شود و خداوند بزرگ مي فرمايد من فقط به يك چيز موعظه مي كنم و يك كار بيشتر نياز نيست كه شما انجام دهيد. خدايا ما اگر يك كاري انجام دهيم و آن قيام در راه تو، بقيه كارها چه؟ معناي اين آيه اين است كه بقيه كارها خودش درست مي شود، مثل بازي دومينو. در جاي ديگري خداوند متعال مي فرمايد والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا، تو در راه ما جهاد و تلاش كن ما خودمان هدايت مي كنيم و راه ها را برايت باز ميكنيم، حالا اين دومينو در اوضاع منطقه به كجا رسيده و چگونه به ظهور منتهي خواهد شد، قابل تأمل است. بگذاريد يك خاطره اي از حضرت آيت الله بهاء الديني اين عارف بي نظير و كم نظير و شخصيت والا مقام كه رضوان خدا بر او باد، براي شما نقل كنم. خاطره اي كه ايشان مكررا بيان فرموده اند و در برخي از كتب هم اين خاطره نوشته شده. بعد از اينكه حضرت امام به ايران تشريف فرما مي شوند و انقلاب به پيروزي ميرسد و امام در قم مستقر مي شوند، ايشان خدمت امام مي رسد و معروف است كه آيتالله بهاءالديني چشم برزخي داشتند و مي توانستند، تحولات را پيش بيني كنند. وقتي آقاي بهاء الديني با آن نگاه خودشان پيچيدگي هاي اوضاع را مي بينند و خطراتي كه در پيش است و دقت هايي كه بايد صورت بگيرد، به امام اين مطلب را عرضه مي دارند، كه مي دانيد چه خطراتي در پيش است؟ خطر نه اينكه انسان متضرر مي شود و يا اوضاع خراب مي شود، خطر يعني امر خطيري كه آدم بايد مراقبت زيادي داشته باشد. امام به ايشان يك جواب دادند كه خيال انسان را از اين انقلاب راحت ميكند، فرمودند آقاي بهاء الديني كار، دست من نيست، فرد ديگري دارد، اداره مي كند. اين همان بازي دومينو است، تو قيام كن، بقيه راه ها خودش باز مي شود. وقتي كه جوان هاي ما متحول شده و به جبهه ها آمده بودند، واقعا بدون مبالغه امام در مورد آن ها مي فرمودند "اين ها يك شبه، راه صد ساله را طي كردند "، مي فرمودند خدا جوان هاي ما را متحول كرده است و جوان ها هم مغرور نشوند و فكر نكنند كه كاري كرده اند. خدا اراده كرده است كه جوان ها را متحول كند و هركسي كوچكترين عنايتي به پروردگار عالم در قلب خودش ببيند و به حضرت حق توجه كند، حضرت حق دست او را مي گيرد و يك شبه راه صد ساله را خواهد برد و به چه جاهايي اين جوانان رسيدند. الان شما اوضاع منطقه را نگاه كنيد، به سهولت فرمايش حضرت امام را مي بينيد، انگار خدا مردم منطقه را متحول كرده و ظلم ستيزي را در دل ها انداخته است. خدا در دل ها شورشي به پا كرده است كه اوضاع عالم اين گونه به هم بريزد. مردم مقابل ظلم و ستم بايستند. شما قيام لله كه كنيد، اخلاقتان هم اصلاح مي شود، روحياتتان نيز تلطيف خواهد شد. در همين مكان مقدسي كه شما حضور داريد، من از شهدايي كه در همين منطقه دقيقا به شهادت رسيدند، مي توانم خاطراتي را براي شما نقل كنم. اين منطقه، منطقه عجيبي است، بنده كه كور باطن هستم و شما اهل ديده و نظر قلبي هستيد، حتما بال و پر زدن فرشتگان را در اين عبادت گاه بزرگ احساس مي كنيد، در دو زمان در اين منطقه جنگ سختي در گرفت، يكي قبل از عمليات بيت المقدس، در منطقه شلمچه اوج درگيري رزمندگان با دشمن بود كه محاصره خرمشهر را رزمندگان در همين نقطه شلمچه قطعي و محاصره را تكميل كردند تا بتوانند به خرمشهر حمله كنند و ديگر دشمن راه فراري نداشت. سخت ترين عمليات دشمن در همين منطقه بود، تصادفا من در آن جا به عنوان يك شاهد بي ارزش حضور داشتم، اينجا وقتي بچه ها مي جنگيدند، آن قدر به دشمن نزديك بودند كه حالتي شده بود هر كس سر از خاكريز در مي آورد، يكي با تير مي زد، يعني با كلاش در پشت خاكريزها با يكديگر درگير مي شدند، ماشين نمي توانست در اين قسمت بيايد و اگر مي آمد، قطعا هدف قرار مي گرفت، گلوله مي خورد و ما هم ماشين هاي آنطرف را مي زديم و دشمن هم نمي توانست عقب نشيني كند، ما هم آمده بوديم تا جايي كه مي توانستيم جلو آمده بوديم تا بتوانيم محاصره را تنگ تر كنيم و خرمشهر را آزاد كنيم، كشته هاي دشمن در مقابل ما روي زمين افتاده بودند و محيطِ بسيار متعفن و آلوده اي را درست كرده بود. بچه ها دچار بيماري هاي متعددي مي شدند. جالب است كه آمده بودند در بين رزمنده ها كه ببينند كسي دچار بيماري شده است يا نه، تا بفرستند عقب و قسمت بعدي عمليات را كه آزاد سازي خرمشهر است، نباشند، بچه ها گريه مي كردند و ديدم كه مي گفتند نگوييد كه من مريض هستم و بگذاريد كه من قسمت بعدي عمليات را باشم و قسمت بعدي عمليات را كه آزاد سازي خرمشهر بود با جسم نحيف آمدند و وقتي خرمشهر آزاد شد و آمدند تا نيروها را ببرند، خدايا تو شاهد هستي كه اين بچه ها ضجه مي زدند و مي گفتند: ما را از جبهه نبريد، مي گفتند:خرمشهر آزاد شد، برگرديد، مرخصي مي دهيم تا به مداواي خودتان بپردازيد ولي قبول نمي كردند، اين تحولات در افراد چگونه رخ مي دهد. بار دوم كه در شلمچه عمليات سختي شد، عمليات كربلاي 5 بود كه همانطور كه شما در اين جاده مي آمديد و مي ديد كه سطح اطراف آن يك مقدار پايين تر بود، دشمن گراي جاده هايي را كه روي آب بود، وسط آب بود و بقيه قسمت ها را كه پر از آب بود و موانع ايذايي كه داخل آب گذاشته بودند، داشت و رزمندگان زماني كه عمليات را شروع كردند، دشمن تكليفش اين بود كه يك جاده را تحت بمباران قرار دهد و از انواع سلاح ها استفاده مي كرد و به سرعت از اين گردان يك دسته باقي مي ماند، در شلمچه يك وضعي بود، اينكه در بين تمام مناطق عملياتي، اينجا نام ويژه اي پيدا كرده است، به خاطر اين است كه اين جا محل عروج پروانه هايي است به سوي آسمان و رضوان الهي كه واقعا به اين تعداد و اين كيفيت، بي نظير بودند. يكي از همين شهداي شلمچه، قبل از اينكه بياييم منطقه با گردان مرخصي رفته بوديم ، يك فردي آمد كه رانندگي مي كرد و ما را به مدرسه اي برد تا سخنراني كنيم و بچه ها را به جبهه دعوت كنيم، خيلي شوخ بود، وقتي از مدرسه برمي گشتيم، به من گفت فلاني من شما را آوردم تا سخنراني كنيد و ديگران را دعوت به جبهه كنيد، ولي ما خودمان به جبهه نرفتيم، گفتم: خُب چرا نمي آييد، گفت: فلاني، من از مرگ مي ترسم. اهل جبهه بود ولي با صداقت اين حرف را زد، يك رفيق ديگر هم داشت، او هم گفت كه من هم دقيقا همين طوري هستم، شما كه صحبت مي كرديد ما به هم مي گفتيم كه به جنگ نمي رويم، گفتم ترس از مرگ چيزي نيست، بيا يك مقدار با هم صحبت كنيم شايد حل شد، يك مقدار صحبت كرديم ولي آن ها مثل اينكه حرف ها را بهتر از خود ما گرفتند، گفتند مي آييم، هر دو در عمليات كربلاي 5 كه عمليات بعد از حضور اين ها در جبهه بود، به شهادت رسيدند، غرضم از اين خاطره، خاطره بعدي است. شب قبل از عمليات كه مي خواستيم از كرخه حركت كنيم، اين آقا آمد در چادر ما، در چادر زيلويي بود كه آن را هم برداشته بوديم، گفت: فلاني من يك مشكلي دارم مي خواهم سوال كنم، مشكلش را سوال كرد و رفت و با خوشحالي هم رفت، بعد از عمليات يك نفر آمد به من گفت كه فلاني، در چادر چه از شما سوال كرد، گفتم: سوال ساده اي كرد، چطور؟ گفت: قبل از اينكه بيايد و اين سوال را از شما بپرسد، به من گفت من يك گيري دارم اگر اين گير را برطرف كنم، من اين عمليات رفتني هستم و بعد كه از عمليات بيرون آمد، گفت گيرم برطرف شد. ببينيد در طول يك ماه اين سفر معنوي از آن نقطه اي كه صادقانه مي گويد من از مرگ مي ترسم و از خودم بَدم مي آيد كه جبهه نرفتم، يك ماه نكشيد كه گفت، من يك مشكلي دارم كه اگر برطرف شود، من خواهم رفت. به او گفتم سوالي كه از من كرد اين بود، آقا من برخي از وقت ها بلند مي شوم براي نماز شب و احياناً برخي رفقاي ديگر بلند نشده اند، مقداري اين غرور مرا مي گيرد و از اين حالت بدم مي آيد، يا بيدار مي شوم من را مي بينند، يك ذره خوشم مي آيد، خُب من خيلي ناراحت مي شوم من مي خواهم نماز شب بخوانم، و از اين حالت بدم مي آيد و ناراحتم از آن. ببينيد كه روحش چقدر لطيف شده است و از چه چيزهايي ناراحت مي شود، چقدر خالصانه و مخلصانه و عميق عوض شده است. اين حرف بر زبان ما جاري شد و حرفي بود كه براي او بود، به او عرض كردم تو رفتي جلوي در خانه خدا، استغفار كني و الهي العفو بگويي، مي خواهي از گناهاني كه در طول روز انجام داده اي، حرف بزني، اين حالت بد مي آيد در قلبت و مي گويي كه خدايا من از اين حالت استغفار مي كنم، مثل مادري كه بچه مريضش را كه تشنج كرده به دكتر برده و يك دفعه در نزد خود دكتر اوضاعش متشنج مي شود، مي گويد آقاي دكتر بچه من همين وضع را دارد، اين را درمان كن. گفتم نزد خداوند متعال اگر به حال بدي دچار شدي، به خدا نشان بده تا مداوا كند، اين مايه تضرع تو مي شود. با كمال سادگي رفت. اين حالت هاي معنوي را مي خواستم ترسيم كنم، اينكه امام مي فرمود: اين ها يك شبه راه صد ساله را طي كردند. قيام براي خدا بكن، اوضاع معنويات درست مي شود، اگر در جامعه ما جواني، بي دين وجود دارد براي اين است كه مديران فرهنگي جامعه، انقلابيگري را توصيه نكردند و ترويج ندادند. مردم، اگر مي خواهند سرگرم شوند بايد با ديدن فيلم انقلابي سرگرم شوند، انقلابي باشيد تا پاك و نوراني شويد، مادرها و پدرهاي محترم اگر ميخواهيد بچههايتان پاك، درس خوان، موفق، باصفا و متدين زندگي كنند، بايد انقلابي زندگي كنند و راه ديگري ندارد. اگر مي خواهي دخترت محجبه شود، بايد انقلابي شود، انقلابي نباشد و بدحجاب هم باشد، با هزار نصيحت هم درست نمي شود، انقلابي نباشد و بي نماز هم باشد، با هزار نصيحت هم درست نمي شود ولي اگر انقلابي باشد به اوج مي رسد، آموزش و پرورش در كجاي مباحث درسياش تعبيه كرده است كه اين دانش آموزان را انقلابي تربيت كند، آموزش و پرورش مگر براي درس خواندن نيست، شهيد چمران، هميشه نمرات عالي مي گرفت. در يكي از مناجات هاي خود نوشته است، خدايا تو ديدي كه من هميشه سعي مي كردم تا نمره 20 بگيرم، تلاش و جهاد علمي من براي اين بوده است كه هيچ وقت تحمل نمي كردم يك مومن و مسلمان، از نظر علمي زيردست يك كافر باشد، ببينيد به انگيزه انقلابيگري درس مي خواند، اخلاق خانواده را مي خواهيد درست كنيد كه زن و مرد كمتر از هم طلاق بگيرند و بيشتر با هم مهربان باشند و بچه هايشان با صفاتر زندگي كنند، از طريق انقلابيگري است، قل انما اعظكم بواحده، خدا يك موعظه مي كند، تو انقلابي باش و تو قيام براي خدا انجام بده، اين روح تو اصلاح خواهد شد. جهاد اقتصادي هم كه نام شريف اين سال قرار گرفته است، همين است، بايد انقلابي گري كنيم تا در عرصه اقتصاد مشكلات را حل كنيم. شما قيام براي خدا كن، از نظر معنوي وضع بسيار عالي پيدا خواهيد كرد، هركس از نظر معنوي وضعيتش درست شود، برگردد و در دل خودش نگاه كند ببيند با ظالمانِ سفاك و گرگي كه در عالم در حال پاره كردن مردم مظلوم و مسلمان هستند، با آن ها چه رابطهاي پيدا كرده است. آدمي كه از نظر معنوي روحيه عالي معنوي ندارد، بايد برگردد تا ببيند چه نسبتي با آن گرگ هاي دَدمنش دارد، اگر به خودش نگاه كند، مي بيند كه يك تناسبي بين او و آنها وجود دارد، بايد از آنها فاصله بگيرد، ظلم ستيز شود، عميقا مرگ بر آمريكا و اسراييل بگويد، عميقا مرگ بر ظالم بگويد، در اين حالت نمازش هم بهتر مي شود و ديگر حاضر نيستي حتي يك لقمه حرام هم بخورد. چرا امروز بايد مرگ بر آمريكا و اروپا بگوييم؟ چون به خاطر يك مقدار نفت چه بلاهايي كه بر سر مردم نمي آورند. در ليبي ببينيد كه چه جنايت هايي مي كنند، خُب يك دليلش، حرام خوردن است و فرقي هم نمي كند، او زورش مي رسد كه ليبي را بمباران كند، تو زورت مي رسد پشت دخل مغازه مال حرام بخوري. اين دو را در يك جا مي گذارند حتما نبايد من و تو موشك داشته باشيم، تا به مظلومي بزنيم، تو هم جيب يكي را خالي كرده اي، حال اگر عليه ظلم قيام كني، خودت ديگر ظلم نخواهي كرد، اين، آن دومينوي عجيب قرآن است كه مي گويد قل انما اعظكم بوحدة. اما در بُعد فردي و اجتماعي، ابتدا مسئله اجتماعي را بررسي مي كنيم، ببينيد چه اتفاقي مي افتد. شما به عنوان منتظر، مي خواهيد براي فرج حضرت دعا كنيد. انتظار يك مقوله فردي نيست، اگر كسي بگويد "آقا امام زمان، من كاري به عالم ندارم، به قيام و قعود شما هم كاري ندارم، به غيبت و ظهور شما هم كاري ندارم، من شما را دوست دارم و با شما مناجات مي كنم، " ملائكه يك كشيده به صورتش مي زنند و او را به جهنم مياندازند. اين چه حرف مزخرفي است كه مي زني؟ امام زمان، وجود و رنجي كه تحمل مي كند، به خاطر نجات بشريت است، حالا تو مي گويي "من به بشريت كاري ندارم، فقط به تو علاقه دارم "، اين گونه آدم ها خودشان را استهزاء مي كنند، مناجات با مهدي فاطمه(س) را استهزاء مي كنند، "متي ترانا و نراك و قد نشرت لواء النصر " كي ما تو را مي بينيم درحالي كه عالم را گرفته اي، ما ظهور تو را مي خواهيم، ما از غربت بيرون آمدن تو را مي خواهيم، يعني چه كه به عالم كاري نداريم؟ اصلا مقوله انتظار، يك مقوله اجتماعي و براي آدم هاي انقلابي است، براي آدم هايي است كه به فكر بشريت هستند، شما مي گوييد چون من آدم امام زماني شدم، امام زمان عليه السلام مي خواهد براي مردم عالم كاري كند، من هم براي كساني لااقل يك كاري بكنم و حركتت را شروع مي كني. مي خواهي دو تا فقير را سرپرستي كني و مستمندان را تحت رسيدگي خود قرار دهي، خودت هم پول نداري و مي خواهي واسطه شوي تا برايشان پول جور كني، دو تا حركت بايد از خود براي حضرت نشان بدهد. تو حركتت را آغاز مي كني و مي رسي به ريشه فقر و وقتي مي رسي به ريشه فقر بايد عليه ظالماني كه مسبب فقر هستند، فرياد بزني، وقتي اين كار را كردي با چه وضعي مواجه مي شوي. خلاصه مي كنم، الان اوضاع دنيا اين گونه است كه با يك ظالم كه در مي افتي، شبكه بين المللي دنيا دنبالت مي آيند، ديگر ظالم منطقه اي را نمي توان از بين برد، ما آمديم كه ظالم منطقه اي خودمان را كه شاه ملعون بود، از بين برديم، 32 سال است كه با شبكه بين المللي ظالمان، درگير شديم، حالا يا بايد شبكه بين المللي ظالمان را از بين ببريم، يا بايد برگرديم تحت ستم و چون ما تحت ستم برنمي گرديم، پس بايد آن ها از بين بروند. اين اوضاعي كه در عالم مي بينيد، همه دنباله همان بازي دومينويي است كه تو عليه ظالم منطقه اي قيام كن، شبكه بين المللي ظالمان به حركت در مي آيند و به ولوله مي افتند كه در مقابل شما بايستند. شما تا قيام كرديد و در قيام خود استواري كرديد، نتيجه اش اين شد كه مردم منطقه يكي يكي برايشان بيداري حاصل شد و وقتي بيداري حاصل شود، شبكه بين المللي ظلم بايد چه كند، آيا مي شود يكي از اين كشورها بدون كشور ديگر، به پيروزي برسد؟ همه بايد با هم به پيروزي برسند والا نمي شود اين اوضاع را ادامه داد، حالا غربي ها هر غلطي كه مي خواهند بكنند، مي دانند كه تمام جنايت هايي كه در منطقه مي كنند، برايشان هزينه دارد، اما چاره اي ندارند. مي دانند آن ها را به شكست نزديك مي كند، اروپايي هاي نامردي كه حمله مي كنند به كشورها و آن ها را غارت مي كنند، مي دانند كه دارند، جنايت مي كنند، ولي شما باور كنيد كه آن ها راه ديگري ندارند، در حال نابودي هستند، از درون درحال متلاشي شدن هستند، جاي پاي ديگري در منطقه ندارند. آقا تو يك نفره بلند شو و قيام بكن ببين نتيجه اش چه مي شود. بقيه اوضاع عالم درست خواهد شد، ما خوشبختيم كه ظالمان دنيا با هم پيوسته اند، همه همديگر را كمك مي كنند و هواي يكديگر را دارند، همه بقايشان را وابسته به بقاي ديگر مي دانند، اينجوري به چه نتيجه اي خواهيم رسيد، به اين نتيجه مي رسيم كه با زدن هر كدام از اين ظالم ها، با سست كردن بنيان هركدام از اين ظالم ها، پايهي حاكميتي كل ظلم در جهان زده مي شود. در چنين شرايطي، چاره اي نخواهد بود كه مهدي فاطمه ظهور كند، آقاي ما بيايد و عالم را نجات دهند و مقدمات فرج اين است و اين قاعده براي ظهور است و در قاعده كه بداع حاصل نمي شود، در حادثه بداع حاصل مي شود. بايد جهان به اينجا برسد و خوش به حال شما مردم كه توانستيد مقدمه ساز شويد، اما لا يوم كيومك يا اباعبدالله شهدايي كه در همين منطقه به شهادت رسيدند در عمليات كريلاي 5 من يك روضه اي در دو كوهه برايشان خواندم و همان روضه را براي شما مي خوانم. شهدا ما براي غربت شما گريه نمي كنيم، اگر چه شما غريب بوديد، اگر چه شما در اوج عصمت و پاكي يكي يكي در اين خاك گلوله مي خورديد و زمين مي افتاديد و ملائكه مناجات هاي شما را مي شنيدند و به حال شما غبطه مي خوردند. شما مظلوم بوديد ولي مظلوماني عزتمند. در دو كوهه وقتي اين روضه را برايشان خواندم نمي دانيد، چه كردند، به آن ها گفتم بچه ها عكس هايتان را آماده كرديد، رسم بود كه بچه ها به جبهه كه مي آمدند، عكسي را به صورت دسته جمعي مي انداختند و يادگاري در خانه مي گذاشتند، مي گفتند وقتي شهيد شديم اين عكس را داشته باشيد. يك لطفي بود كه در حق خانواده و بچه محل ها مي كردند. الان شما كه آمديد جبهه را زيارت كنيد، برخي هايتان زايران كربلاي اباعبدالله الحسين هستيد، خوش به حالتان هيچ كدام عكس و وصيت نامه نگذاشتيد، اما هركسي از رزمنده ها مي آمد، دستش را از دنيا شسته بود و خداحافظي هايش را كرده بود، گفتم بچه ها شما عكس هايتان را انداختيد و آماده عمليات هستيد، ديدار نزديك است و همه شما مي دانيد كه هر كدام از شما كه شهيد شود، مردم دور خانه شما مي ريزند و به شما و به پدر و مادرتان احترام مي گذارند، به بچه هايتان اگر بچه اي داريد به اهل و عيال شما، گل گردنشان مي اندازند، عكستان را روي حجله قرار مي دهند، اما لا يوم كيومك يا اباعبدالله، كربلا هر شهيدي كه روي زمين مي افتاد، مي دانستند كه سرشان روي نيزه مي رود و بچه هايشان را به اسارت مي برند، اي زايران كربلا، كه از شلمچه كربلا مي رويد، بدانيد كه امام حسين جور ديگري شما را تحويل مي گيرد، مي گويد به به اين ها بوي سربازان خود من را مي دهند، كجا بوديد در شلمچه بوديد، گرد و غبار پاك قدوم شهداي كربلا روي سر و صورت شما نشسته است و وارد كربلا مي شويد، بيشتر شما را مي پذيرند ولي هر وقت آنجا رفتيد شهادت دهيد، مي دانيد در كربلا چه روضه اي بايد بخوانيد تاهمه شهداي كربلا با شما گريه كنند، وقتي بين الحرمين رفتيد، بگوييد امان از دل زينب، چه خون شد دل زينب؛ تمام شهداي كربلا با شما هم نوا خواهند شد، شهداي كربلا هنوز هم براي زينب گريه مي كنند، بگوييد كه ما از شلمچه اي مي آييم كه شهداي زيادي داده ولي خواهر هيچ كدام را به اسارت نبردند، دختر بچه هاي هيچ شهيدي را تازيانه نزدند، ما شرمنده شما هستيم اي حسين، خدايا هرچه سريع تر اين شلمچه را شاهد حضور مهدي (عج) قرار بده...
https://tavoosebehesht.ir/node/7177
افزودن دیدگاه جدید