وظايف ما در فتنه ها

<p>در فتنه های اجتماعی ما سه گونه وظيفه داريم: يك وظيفه اين است كه خود را از آفات فتنه حفظ كنيم تا طعمه شيطان نشويم. وظيفه ديگر اين است كه از مردمی كه در معرض فتنه اند با آگاهی بخشی، دست گيری كنيم، و وظيفه سوم مقابله با فتنه انگيزان است.               شناخت هاي لازم براي مقابله با فتنه ها ------------------------------------------------- انجام اين وظايف فرع بر اين است كه قبول داشته باشيم كه فتنه اي در كار است، و بعد فتنه جويان را بشناسيم و بدانيم كه چگونه كساني را به دام مي اندازند، و شرط سوم اين است كه بفهميم در مقابل اين ها بايد چه كار كنيم.
متن خبر

در فتنه های اجتماعی ما سه گونه وظيفه داريم: يك وظيفه اين است كه خود را از آفات فتنه حفظ كنيم تا طعمه شيطان نشويم. وظيفه ديگر اين است كه از مردمی كه در معرض فتنه اند با آگاهی بخشی، دست گيری كنيم، و وظيفه سوم مقابله با فتنه انگيزان است.               شناخت هاي لازم براي مقابله با فتنه ها ------------------------------------------------- انجام اين وظايف فرع بر اين است كه قبول داشته باشيم كه فتنه اي در كار است، و بعد فتنه جويان را بشناسيم و بدانيم كه چگونه كساني را به دام مي اندازند، و شرط سوم اين است كه بفهميم در مقابل اين ها بايد چه كار كنيم. شايد شرط اوّلي كه گفته شد، كمي خنده دار به نظر برسد. البته بعد از اين وقايع اخير، بعيد است كه آدم عاقلي پيدا شود كه در وجود فتنه ها و فتنه انگيزان شك داشته باشد؛ ولي قبل از اين كه به اين حدّ از رسوائي برسد، بسياري از افراد در وجود آن تشكيك مي كردند. از همان اوايل انقلاب حضرت امام ـ رضوان الله عليه ـ مكرّر نسبت به وجود فتنه ها هشدار مي دادند، ولي در مقابل امام، كساني كه گاه عناويني مثل روشنفكر و رهبر فكري و ... را يدك مي كشيدند و مي كِشند، مي گفتند: "توطئه اي وجود ندارد. اين ها همه توّهم است. مردمي در اين جا حكومت شان را عوض كرده اند و از طرف ديگر كساني به خاطر از دست دادن منافع شان ناراحت اند و مي خواهند از راه ديگر منافع شان را تأمين كنند. بايد سعي شود كه هم خواسته هاي آن ها و هم خواسته هاي مردم تأمين شود. اين توطئه نيست؛ يك جريان عادي و طبيعي است ". براي القاء اين حرف تلاش زيادي كردند و مي كنند. عنوان "توهّم توطئه " عنوان مشهوري شده بود و اين يك نوع تعريض بود به سخنان امام و مقام معظم رهبري و ساير كساني كه نسبت به توطئه ها هشدار مي دادند. شرط اوّل، در مقابل فكر اين افراد مطرح شد. فوائد جريانات اخير --------------------- جريانات اخير اگر ضررهاي زيادي داشت، خوشبختانه منافعي هم دربر داشت. در اين جريانات حقايقي براي مردم روشن شد كه اگر اين جريانات اتّفاق نيفتاده بود، بسياري از مردم در اشتباه مي-ماندند و بدون اينكه حساسيتي داشته باشند، آرام آرام خسارت هائي را متحّمل مي شدند. يك مثال ساده عرض كنم. يك وقت يك بيماري مسري در جامعه رواج پيدا مي كند كه لازم است در مقابل آن اقداماتي صورت گيرد. در اين مواقع معمولاً شروع به هشدار دادن مي كنند، و تيمي را براي اقدامات لازم مجهّز مي كنند. اين هشدارها و اقدامات اگرچه اضطراباتي را در جامعه ايجاد مي كند، ولي باعث مي شود كه افراد جامعه مراقبت هاي لازم را انجام دهند. امّا اگر ميكروبي، آرام وارد جامعه شود و بدون سر و صدا شيوع پيدا كند و مردم را مبتلا كند و مردم هم فكر كنند كه يك سرماخوردگي عادي است، در اين صورت جامعه تلفات زيادي خواهد داد. در فتنه ها اگر فتنه جويان زود شناخته شوند و مقاصد آن ها معلوم شود، مردم حسّاس مي شوند و از خود مراقبت مي كنند. امّا اگر مثل آتش زير خاكستر آرام آرام كار خود را انجام دهد و حساسيتي در جامعه ايجاد نكند، در اين صورت بالاخره ضرر خود را به جامعه وارد مي كند، و مردم هم حسّاس نمي شوند، به خصوص در فتنه هاي فرهنگي كه ارزش ها آرام آرام كم‌رنگ مي شود، اعتقادات و باورها ضعيف مي شود، علاقه به نظام، اسلام، انقلاب و رهبران نظام كم‌رنگ مي شود و كسي هم احساس نمي كند كه امر تازه اي رخ داده است. اين خيلي بدتر از اين است كه يك شوكي در جامعه ايجاد شود و مردم بفهمند كه عدّه اي قصد دارند خطري ايجاد كنند؛ چراكه در اين صورت معمولاً مردم خود را آماده مي كنند تا خطرات بعدي را دفع كنند. راه هاي شناخت فتنه و فتنه جو --------------------------------------- به هر حال اين مسئله را ما حل شده تلقّي مي كنيم كه فتنه اي دركار است. امّا اين مسئله كه چه كساني فتنه جو هستند و چگونه قصد دارند نقشه هاي شوم شان را پياده كنند، ابهام دارد. اصلاً مشكل فتنه همين است كه از ابتدا معلوم نمي شود كه فتنه جويان چه كساني اند و چه اهدافي را دنبال مي كنند و چه خسارت هائي را ممكن است براي مردم به بار بياورند. اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: " ... إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَت‏ ... "1: فتنه ها در آغاز پيدايش، ايجاد اشتباه مي كنند و توأم با شبهه ها و ابهام ها هستند. فتنه گران هم اعلام نمي كنند كه ما مي خواهيم فتنه به پا كنيم و الّا فتنه نخواهد بود، بلكه جنگ درمي گيرد. با اين حال چه كنيم كه بفهميم فتنه كجاست و چگونه انجام مي-گيرد، تا بتوانيم در مقابل آن موضع مناسب اتّخاذ كنيم؟ به صورت ساده سؤال اين گونه مطرح مي-شود كه از كجا فتنه را بشناسيم؟ اگر فتنه شناخته شود، فتنه جو هم شناخته مي شود. اگرچه ممكن است فتنه جو خود را خيلي پنهان كند، ولي وقتي دانسته شد كه چه فتنه اي در كار است، مي توان عامل آنرا هم شناسائي كرد. البته اين كار، كار مشكلي است. شناسائي كاري است كه نتيجه هزاران سال تجربه ابليس است. اگر ابليس امروز هم متولد شده بود، براي ما خيلي خطرناك بود؛ چه رسد به اين كه از زمان حضرت آدم تاكنون وجود داشته و دوران زندگي انسان ها، ميدان تجربه او بوده است. اگر فتنه هاي آخرالزّمان در روايات مورد اهتمام واقع شده اند، به اين جهت است كه پيچيدگي-هاي فراواني دارند و به آساني نمي توان آن ها را تشخيص داد. ساده ترين راهي كه براي شناختن فتنه ها و فتنه جويان وجود دارد، اين است كه ما يك سري صفات كلّي از فتنه و فتنه جو بشناسيم و سپس بر موارد آن تطبيق كنيم و در صورت تطابق، حدّاقل احتمال فتنه بدهيم و خودمان را آماده كنيم. البته اگر كسي در محيط زندگي اش كساني را بشناسد كه داراي فهم فوق العاده باشند و بصيرت شان در دين و تقواي شان، از همه بيشتر باشد و از ديگران قابل اعتمادتر باشند، مي توانند با استفاده از راهنمائي هاي آن ها خيلي از مسائل را بفهمند. امّا پيدا كردن اين گونه افراد هم كار آساني نيست. همين جا عرض كنم كه ما بايد خدا را بسيار شاكر باشيم كه در عصري زندگي مي كنيم كه امام را به ما معرّفي كرد كه با اين كه از معصومين چهارده گانه نبود، امّا آنقدر افق فكرش بالا، فهمش تيز، تقوايش ممتاز و بصيرتش عميق بود كه واقعاً پيدا كردن مشابه براي او مشكل است. شناختن چنين انساني بعد از شناخت معصومين ـ عليهم السلام ـ يكي از نعمت هاي بسيار بزرگ است. همچنين بايد هزاران مرتبه خدا را شاكر باشيم كه بعد از رحلت امام، كسي را به ما شناساند كه مثل نسخه بدل اوست. اين را به اين جهت عرض كردم كه بدانيم ما امروزه راهي براي شناخت فتنه و فتنه جويان داريم و مي توانيم تشخيص دهيم كه از چه كسي پيروي كنيم تا از فتنه ها مصون بمانيم، و بحث ما براي روشن تر شدن مطلب است. ويژگي هاي فتنه جو --------------------------- 1. هوش فوق العاده؛ ايجاد فتنه در جامعه كار هر كسي نمي تواند باشد. وقتي كسي در جامعه فتنه ايجاد مي كند، يعني هدفي دارد كه رسيدن به آن از راه قانوني برايش به آساني ممكن نيست. چنين شخصي به دنبال راهي است كه زودتر و راحت تر به اهداف غلط خود نائل شود؛ بنابراين بايد فهمش از حدّ متعارف بالاتر باشد. فتنه هائي كه در عالم در زمينه هاي مختلف واقع شده، طرّاحان آن كساني بوده اند كه از هوش برتري برخوردار بوده اند. افراد ساده لوح گرچه ممكن است ابزار دست ديگران شوند، ولي خودشان نمي توانند فتنه جو باشند؛ چون توانائي آنرا ندارند. 2.نفاق و پنهان كاري؛ فتنه جو علاوه بر داشتن هوش برتر، لازم است از قدرت پنهان كاري و فريب كاري خاصّي، يعني نفاق هم برخوردار باشد؛ چون اگر از اوّل خودش را رسوا كند و نشان دهد كه مي خواهد منافع جامعه را به خطر بيندازد و به دشمن خدمت كند، كسي به حرف او گوش نمي دهد. بايد بتواند در هرجا با قيافه اي ظاهر شود كه مخاطبين، او را بپسندند. مثلاً در يك جا بايد در ظاهر محّب اهل‌بيت ظاهر شود، روضه بخواند و گريه كند، و در جاي ديگر كه مخاطبين با دين سروكاري ندارند و به رأي آن ها نياز دارد، بايد روشنفكر شود و حرف هائي بزند كه آن ها بپسندند؛ در يك جا بايد سياست بافي، در جاي ديگر عرفان بافي و در جاي ديگر فلسفه بافي كند، و يك جا بايد فقيهانه سخن بگويد. اگر يك نفر را پيدا نكنند كه بتواند همة اين كارها را انجام دهد، سعي مي كنند تيمي تشكيل دهند كه براي هر گروه فرد مناسبي را داشته باشد. اگر فتنه ها را بررسي كنيم، از جمله فتنه هائي كه خيلي جنبه سياسي ندارند، مثل مذاهب و فرقه هاي منحرف مختلفي كه پيدا شده است، مي بينيم كه پديدآورندگان آن ها غالباً افرادي ملّا، موجّه، مورد قبول جامعه، زاهدمنش و شخصيت-هاي ممتازي بوده اند. اگر خودشان هم رأس فتنه نبوده اند، آلت دست كساني بوده اند كه از پشت پرده آن ها را مي چرخانده اند. فتنه‌هاي مذهبي از كساني پيدا سر مي زد كه در اين جهت ممتاز بودند، چون اقتضا مي كرد فتنه جو امتياز مذهبي داشته باشد. فتنه هاي سياسي هم از كساني سر مي زند كه امتيازات خاصي داشته باشند. اين يك قاعده كلّي و روشني است كه به استدلال زياد، احتياجي ندارد. 3.برتري طلبي؛ ويژگي اصلي فتنه جو كه موتور حركت اوست، داشتن روحيه برتري طلبي است. اگر كسي به يك زندگي ساده قانع باشد و حوصله درگيري نداشته باشد، فتنه جو نخواهد شد. قرآن در مورد فرعون مي فرمايد: "إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُم‏ ... "2. در سوره قصص داستان موسي و فرعون با يك تفصيل تحليلي بيان شده است. در آن جا علّت اين كه فرعون به جائي رسيد كه ادعاي خدائي كرد و بني اسرائيل را به بردگي كشيد و آن همه ظلم و جنايت كرد را، برتري طلبي او معرفي مي كند. تا زماني كه كسي انگيزه بلندي نداشته باشد، دست به چنين ادعاهاي بزرگي هم نمي زند. در اين جا لازم است كلمه متشابه اي را عرض كنم تا به دنبال آن مسئله اي را مطرح كنم كه امروز مورد حاجت ماست و آن اين است كه: فتنه جو بايد داراي همّت بلندي باشد. انسان ها از لحاظ داشتن همّت با يكديگر بسيار متفاوت اند. خواسته برخي از مردم فقط ارضاي تمايلات حيواني شان است و به بيش از آن نمي انديشند: "... كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا ... "3. مثل چهارپائي كه او را به چرا مي برند، از صبح تا شب فقط به فكر خوردن علف است. وفتي خسته شد مي خوابد و بعد دوباره به چرا مشغول مي شود. قرآن هم مي فرمايد: "... إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً "4 و يا مي فرمايد: "ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ "5: اين ها را رها كن تا بچرند و خوش باشند. اين-گونه افراد همّتي براي كار ديگري ندارند؛ لذا غالباً منشأ فتنه مهمّي براي جامعه نمي شوند. كساني كه مي خواهند فتنه برپا كنند بايد داراي همّت بلندي باشند؛ مانند فرعون كه مي گفت: "... أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏ "6: من بايد خدا باشم. بايد جوري شوم كه مردم همانطور كه خدا را مي پرستند، من را بپرستند! ". ارزش همّت بلند به متعلّق آن است ----------------------------------------- ممكن است سؤال شود كه مگر همّت بلند داشتن بد است؟ اين كه مقام معظّم رهبري مي فرمايند: "همّت تان را مضاعف كنيد "، معلوم مي شود كه همّت مضاعف خوب است و بايد همّت را چند برابر كرد. اين گونه شبهات از قبيل مغالطاتي است كه شيطان از آن استفاده مي كند و مغالطه اي از قبيل سوءاستفاده از اشتراك لفظي است. آيا وقتي ايشان از همّت مضاعف سخن گفت، به ذهن كسي آمد كه مقصود ايشان اين است كه فكر هيتلري پيدا كنيد؟ پيداست كه همّت مورد نظر ايشان، همّت در راهي إلهي و خداپسند است؛ چون كساني كه كم همّت اند، در مسير صحيح هم كه واقع مي شوند، خيلي پيشرفت نمي كنند. اصل اين كه انسان داراي همّت بلند باشد، خيلي خوب است؛ امّا اين كه همّتش را در چه راهي مصرف كند، ارزشش را متفاوت مي كند؛ اگر در راه خوب مصرف كند، خيلي خوب است و اگر در راه بد مصرف كند، خيلي بد است. همّت با اهتمام و اهمّيت هم ريشه است، و همّت بلند داشتن يعني اين كه انسان به كم قانع نباشد. از افراد دون همّت كه بگذريم، كساني هستند كه داراي مراتبي از همّت اند و در هر كاري كه واقع مي-شوند تا حدودي پيشرفت مي كنند؛ مثلاً اگر اهل عبادت شدند، سعي مي كنند مسائل شرعي را ياد بگيرند تا واجبات را انجام دهند و محرمات را ترك كنند. امّا كساني هستند كه به اين قانع نيستند، بلكه دوست دارند مستحبات را هم انجام دهند و مكروهات را ترك كنند و بالاتر از اين كساني هستند كه به مقامات بالاتري مي انديشند. ايمان مراتب زيادي دارد و كساني كه در اين راه قدم برمي-دارند، پيشرفت شان به همّت شان بستگي دارد. برخي به همين قانع مي شوند كه در جهنّم مخلّد نشوند، و در مقابل، كساني هستند كه اگر امكان داشت به حدّ پيامبر و امام برسند، همّتش را داشتند و تلاش مي كردند كه به آن جا برسند. اين كه افرادي كه داراي همّت بلند هستند، در چه راهي اين همّت را مصرف مي كنند، بستگي به دستگاه ارزشي مورد قبول فرد دارد؛ يعني چه چيز را خوب بداند. هر انساني بالفطره طالب كمال است. خداوند موجودي كه كمال طلب نباشد، خلق نكرده است، ولي افراد در تشخيص مصداق كمال با هم متفاوت هستند. افرادي كه در رسيدن به كمال حقيقي پيشرفتي ندارند يا به اين خاطر است كه تشخيص شان نسبت به كمال متفاوت است و يا انگيزه شان ضعيف است. در ميان انسان ها آن هائي هم كه همّت بلند دارند، اكثراً متعلّق همّت شان امور دنيائي است. اگر كاسب شوند، مي خواهند ميلياردر شوند. مي خواهند نه تنها اختيار اموال خود بلكه اختيار اموال ساير افراد را هم داشته باشند. امّا همّت بلندِ صحيح اين است كه ما اوّل بفهميم كمال چيست تا سعي كنيم به آن كمال حقيقي برسيم. در اين جا فتواي بسياري از انسان ها با فتواي قرآن اختلاف دارد. معمولاً گمان مي شود كه لذائذ دنيا، مقامات دنيا، رئيس جمهور شدن، وزير و نماينده شدن، ... اين ها خيلي مقامات عالي اي است و بايد همّت كرد تا به اين ها رسيد و اگر به اين ها برسيم، خيلي ترقّي كرده ايم؛ امّا قرآن مي فرمايد: "إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ ... "7 و نيز مي فرمايد: " ... وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ "8: اگر خود اين امور را هدف قرار دهيد، سرگرمي و بازيچه اي بيش نيست و اصلاً ارزشي ندارد. همّت بلند واقعي مال كساني است كه اول بفهمند چه چيزي خواستني است، آدمي زاد به كجا مي تواند برسد و خداوند چه مقامي براي انسان قرار داده است. بله، همّت بلند داشتن و اين كه انسان به هيچ حدّي از كمال قانع نباشد و هرجا رسيد بخواهد كه يك پله بالاتر برود، بسيار خوب است، به شرط اين كه در يك راه صحيحي كه واقعاً كمال باشد، قرار گيرد. اين كه مقام معظم رهبري فرمودند: "همّت را مضاعف كنيد "، مقصود اين است كه همّت را در راهي كه مرضي خداست و موجب كمال و سعادت خودتان و ملت تان است، مضاعف كنيد؛ نه اين كه همّت تان را در راه دنياطلبي و دنياپرستي مضاعف كنيد. امور دنيا، بخاطر اين است كه ابزاري باشد براي تقرّب به خدا، براي ترويج دين، براي حفظ عزّت اسلامي در مقابل دشمنان و كفّار، نه اين كه خودش مطلوبيت داشته باشد. اگر ارزش داشت، اميرالمؤمنين آن گونه زندگي نمي كرد. كسي كه در مقام امپراطوري كشورهاي اسلامي بود، در تابستان يك پارچه پشمينه به دوش مي انداخت و كفش هائي از ليف خرما مي پوشيد. پيشاني اش پينه اي مثل زانوي شتر بسته بود. روي سنگي مي ايستاد و در حالي كه شمشير به دست داشت، خطبه مي خواند. نيمه شب هنگامي كه همه در خواب بودند، زار زار گريه مي كرد و در حالي كه دنيا را مخاطب قرار مي داد مي فرمود: "... غُرِّي غَيْرِي لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا ... "9. البته اگر اين دنيا وسيله اي براي برپائي دين حقّ و نزديك شدن مردم به خدا، و گرفتن حقّ مظلوم از ظالم شد، يك لحظه اش ثواب بالاترين عبادات را دارد. حاصل سخن اين كه ما از اين كه برتري طلب باشيم، نهي شده ايم: "تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ "10: اين سراي آخرت را براي كساني قرار داديم كه هيچ نوع برتري طلبي نداشته باشند... . در ذيل اين آيه در روايت آمده كه اگر كسي بخواهد بند كفشش بهتر از بند كفش رفيقش باشد، اين مرتبه اي از علو دارد. چه ارزشي دارد كه انسان فكرش را صرف اين كند كه كفشم، لباسم، خانه ام و ... چنين و چنان باشد؟ پس همّت مضاعف بايد در اموري صرف شود كه موجب كمال انسان شود و انسان را به خدا نزديك كند. آن جاست كه بايد همّت ها را مضاعف و چند برابر كرد. در اين جا هرچه زيادتر شود باز هم كم است. همّت بلند آن وقتي خوب است كه متعلّق آن امر مطلوبي باشد و از برتري طلبي دنيائي خالي باشد. وفّقنا الله و ايّاكم ان شاء الله پي نوشت _____________________________________________________________________________- 1 . نهج البلاغه، خطبه 93 . 2 . القصص/ 4 . 3 . نهج البلاغه، نامه 45 . 4 . الفرقان / 44 . 5 . الحجر/ 3 . 6 . النازعات/ 24 . 7 . محمد / 36 . 8 . الرعد / 26 . 9 . نهج البلاغه، حكمت 75 . 10. القصص / 83 . *گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري 1/18/ 89 منبع : mesbahyazdi.com ادامه دارد...

برچسب‌ها

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:02
کد خبر: 6809

https://tavoosebehesht.ir/node/6809

افزودن دیدگاه جدید