شیخ احمد؛ امام همه مردم محله

<p>1)خبر خیلی ناگوار بود و تلخ. به سرعت منتشر شد و کسی باورش نمی‌شد. گویا خودش هم همواره این چنین مرگ را ترسیم می‌کرده که یکدفعه می‌آید و باورمان نمی‌شود. وقتی شنیدیم باورش خیلی سخت بود اما خبر واقعی بود و اینکه تقدیر الهی در این زمانه چه بود و چیست نمی‌دانیم. خدایا راضیم به رضای تو. 2)    آشنایی من با «شیخ احمد امین‌پور» به اوایل دهه هفتاد برمی‌گردد که در دوران نونهالی همراه به مسجد می‌رفتم و خانواده شیخ احمد امین‌پور متصدی امور مسجد بودند. از آن زمان تا کنون حدود 30 سال می‌گذرد و در این مجال به چند ویژگی ایشان اشاره خواهم کرد.
متن خبر

1)خبر خیلی ناگوار بود و تلخ. به سرعت منتشر شد و کسی باورش نمی‌شد. گویا خودش هم همواره این چنین مرگ را ترسیم می‌کرده که یکدفعه می‌آید و باورمان نمی‌شود. وقتی شنیدیم باورش خیلی سخت بود اما خبر واقعی بود و اینکه تقدیر الهی در این زمانه چه بود و چیست نمی‌دانیم. خدایا راضیم به رضای تو. 2)    آشنایی من با «شیخ احمد امین‌پور» به اوایل دهه هفتاد برمی‌گردد که در دوران نونهالی همراه به مسجد می‌رفتم و خانواده شیخ احمد امین‌پور متصدی امور مسجد بودند. از آن زمان تا کنون حدود 30 سال می‌گذرد و در این مجال به چند ویژگی ایشان اشاره خواهم کرد. این متن کوتاه گنجایش نوشتن درباره تمام ویژگی‌ها و محسنات آن مرحوم را ندارد و طبعا حسب فهم و درک ناقص بنده به چند مورد اشاره می‌شود: 3)    صبر: صبوری ویژگی است که در ایشان نهادینه‌شده بود و گویا توقعی غیر از این از او نمی‌توانستی داشته باشی. در همه کارها و امور صبور بود. با صبوری مسجد سجادیه را به نقطه اوج خود رساند و با صبوری خود نوجوانان زیادی را جذب مسجد کرد و با صبوری خود مشکلات مردم را گوش می‌کرد و برای حل آن تلاش می‌کرد. 4)    گذشت و ایثار: کمتر کسی است که از ایشان گله‌مندی شنیده باشد. در عین حالی که نسبت به ایشان بی‌وفایی یا نامهربانی‌هایی رخ می‌داد اما هیچ‌گاه لب به گله باز نمی‌کرد. شخصا شاید حدود ده یا 15 سال به دلایل مختلف مانند دوران دانشگاه و.. توفیق حضور و دیدارشان را نداشتم و وقتی بعد از مدت‌ها در مسجد سجادیه او را دیدم، استقبال گرم و صمیمانه او مرا شرمنده کرد در حالیکه بنده انتظار گله‌مندی از ایشان داشتم. 5)    متواضع: خود را بالاتر از دیگران نمی‌دانست و در مقابل دیگران در هر رتبه و مقامی بودند تواضع و فروتنی داشت. به دلیل تواضعی که در وجود ایشان بود، خود را بی‌نیاز از دانش و توانایی دیگران نمی‌دانست. 6)    پدر یک قهرمان: دختر ایشان از قهرمانان و نام‌آوران بزرگ کشور در زمینه حفظ قرآن و صاحب عناوین مختلف می‌باشد. یقینا نقش ایشان به عنوان پدر در تربیت این فرزند در کنار مادر ویژه بوده است. در دنیای امروز که برخی افراد برای کسب شهرت و آوازه از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند!! اما ایشان هیچ‌گاه برای فرزند قهرمانش نسبت به دیگران فخرفروشی نکرد و هیچ‌گاه به دنبال کسب شهرت و آوازه نبود چرا که این گونه تلاش‌ها را فانی می‌دانست 7)    امام همه مردم: وقتی بعد از مدتها ایشان را در مسجد سجادیه دیدم، یک ویژگی در بین صفوف نمازگزاران مرا متحیر کرد. همه مردم محله از تمام اقشار (نانوا، کارگر، کارمند، بازنشسته، وکیل، ورزشکار، جانباز، مدیر و...) و تمام گروه‌های سنی (پیرمرد، نوجوان، جوان، کودک) در مسجد حضور داشتند. بعد از آن که چند بار دیگر توفیق نمازخواندن در این مسجد را داشتم این خصیصه ممتاز را مشاهده کردم و به این باور رسیدم که حضور همه مردم یک اتفاق نبوده بلکه رویه‌ای است که به دلیل تمرکز ایشان بر یک ماموریت و صبر و گذشت و تواضع ایشان بعد از طی سال‌ها رخ داده بود. ایشان خود را «امام همه مردم» می‌دانست نه یک گروه و قشر خاص و طبعا در این روزها همه مردم محله داغدار فراق اویند و چه زیبا نوشته بود یک جوان محله در صفحه مجازی‌اش که «با رفتنت محله را یتیم کردی» دکتر مهدی مولایی 

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 18:54
کد خبر: 5173

https://tavoosebehesht.ir/node/5173

افزودن دیدگاه جدید