رسانه و آموزش در مسیر ظهور

آن چنان که در مورد فرد گفته شد، آن چه جامعه را نیز در این مسیر موفق می‌کند، بصیرت صحیح اجتماعی است. جامعه‌ی موحد می‌تواند سختی‌های مقارن ظهور را تحمل کند و از آزمایش‌های سخت آن به سلامت به در رود.

آن چنان که در مورد فرد گفته شد، آن چه جامعه را نیز در این مسیر موفق می‌کند، بصیرت صحیح اجتماعی است. جامعه‌ی موحد می‌تواند سختی‌های مقارن ظهور را تحمل کند و از آزمایش‌های سخت آن به سلامت به در رود.

متن خبر

یادداشتی از محمد رضا انیسی     سیر تاریخ، به طور کلی، به سمتی جهت دارد که به ظهور می‌انجامد. حال ممکن است در این راه، افت و خیز و کندی و سرعت باشد، ولی به هر حال، پایان تاریخ مشخص است و سرنوشت جهان، وراثت آن به مستضعفان و پیروزی حق بر باطل است. آن چنان که فرموده است: «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ[۱]: و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.» بنابراین هر چند شاید در برهه‌هایی باطل اوج بگیرد و حکومت شیطان بر تاریخ گسترش یابد، ولی در نهایت، آن چه ماندنی است، حق است و باطل هرگز پایا و جاودانه نیست. البته اوج گرفتن باطل نیز به خودی خود امکان ندارد. باطل طفیلی حق است و همان طور که خداوند فرموده است: …فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ[۲]، باطل رفتنی است و حق باقی می‌ماند. باطل چیزی جز کفی بر آب نیست و از خودش وجود مستقلی ندارد.[۳] خلاصه‌ی مطلب آن که، سیر طبیعی تاریخ، به جایی کشیده می‌شود که وراثت مستضعفان صورت گیرد و ظهور حضرت حجت(عج)، در این راستا، محقق شود. البته قبل از آن، شرایط آخرالزمان رخ خواهد داد، که طبق اخباری که از آن هست، شرایطی بسیار سخت است که جز نخبگانِ اهل ایمان از آن سالم به در نمی‌برند؛ و اصلا خاصیت حاکمیت حق آن است که تنها اهل حق باقی بمانند. آن جا که قرار است حق به طور کامل و خالص حاکم شود، باید کارگزاران و مردم نیز کامل‌ترین و خالص‌ترین افراد در پذیرش حق باشند. شکی نیست که شرایطی که در دوران اخیر بر جهان حاکم است، حکایت از شرایط سخت آخرالزمان دارد. آن چنان که در روایات متعدد آمده است، در آن دوران، شرایط اقتصادی بسیار سخت می‌شود و اهل حق، به شدت در تنگنا قرار می‌گیرند. علاوه بر آن، بن‌بست عظیمی در بین مردم جهان، نسبت به مکاتب رایج شکل می‌گیرد و مردم منتظر راه فراری برای رهایی از دنیازدگی و پوچی زندگی‌های آلوده به شهوت و رسیدن به حقیقت اصلی زندگی هستند. از این رو، خبر از نزدیکی ظهور، گزافه نیست. آن چنان که گفتیم، سیر جهان به سوی ظهور و نیل به منجی بشریت می‌رود. حال اگر با آن همراه شویم، از سعادتمندان هستیم و نجات می‌یابیم و اگر با آن همراه نشویم، راه به جایی نخواهیم برد و از این عدم همراهی، زیانی به حق نخواهد رسید: …وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ[۴]. آن چه در این جا مهم است، بینش و بصیرت است. کسی که بصیرت دارد حق را از باطل تمییز می‌دهد و پیرو آن می‌شود. همان طور که هر فرد، شخصا، سیری را مطابق جریان حق و باطل در طول این دوران طی خواهد کرد، جامعه نیز سیری به سوی ظهور دارد که در آن، سره و ناسره از هم جدا خواهند شد. در این مسیر، لاجرم ریزش‌هایی خواهد بود؛ همان طور که رویش‌هایی نیز در آن خواهد بود. جامعه‌ای در این سیر موفق است که ریزش‌هایش اندک و رویش‌هایش بیشتر باشد. آن چنان که در مورد فرد گفته شد، آن چه جامعه را نیز در این مسیر موفق می‌کند، بصیرت صحیح اجتماعی است. جامعه‌ی موحد می‌تواند سختی‌های مقارن ظهور را تحمل کند و از آزمایش‌های سخت آن به سلامت به در رود. حال، باید اندیشید که در جامعه‌ی اسلامی ایران، آیا بینش صحیح و بصیرت اجتماعی درست وجود دارد یا خیر. باید به این سوال پاسخ داد که چقدر توحید اجتماعی در جامعه وجود دارد و ارزش‌های موجود در اجتماع، تا چه میزان با آن چیزهایی که اسلام توقع دارد منطبق است. عدالت تا چه حد در جامعه محقق شده است؟ آیا ملاک برتری تقوا و علم و جهاد است، یا آن چیزی که غربیان بر ما تحمیل کرده‌اند (مثل مد و تجمل و دنیازدگی)؟ بینش عمومی مردم به سختی‌هایی که پیش می‌آید، چیست؟ مردم در این مشکلات، آزمایش‌های الهی را می‌بینند، یا از آن به جزع و فزع می‌افتند؟ مردم دچار دنیازدگی و خودپرستی هستند یا رها از این بندها، آزادانه آرمان‌ها را می‌بینند و به حق گرایش دارند؟ در این مجال، مقصود پاسخ به این سوالات مهم و سوالات بسیار مشابه آن نیست. بلکه در این جا، اساسِ بصیرت‌افزایی و هدایت جامعه، که نهادهای آموزشی و تبلیغی هستند، مدنظرند. درست است که در این سیر، ریزش‌هایی هست و این ریزش‌ها، اجتناب‌ناپذیر است، منتها اگر بنیان‌های بینشی جامعه درست چیده شده باشد و اعتقادات مردم به نحوی متقن و استوار شکل گرفته باشد، هزینه‌هایی که پرداخت می‌شود، بسیار کمتر است. باید اندیشید، نهادهایی مانند آموزش و پرورش و صدا و سیما، که دو نهاد اصلی آموزش و تبلیغ هستند، چه عملکردی در راستای بصیرت‌افزایی آخرالزمانی داشته‌اند. آیا این نهادها توانسته‌اند وظیفه‌ی سنگین خود را درک کنند و از عهده‌ی آن به خوبی برآیند؟ در این جا صحبت از نقد این دو نهاد عظیم کشور نیست و نمی‌خواهیم برنامه‌های صدا و سیما را نقد کنیم یا متون درسی آموزش و پرورش را به چالش بکشیم. اما پاسخ به این پرسش مهم است که آیا مسئولان این دو نهاد سرنوشت‌ساز، به خطر عظیمی‌که سهل‌انگاری آن نهادها در فرهنگ‌سازی بر جامعه تحمیل خواهد کرد واقف هستند یا نه. آیا مسئولان این دو نهاد، به جایگاه ایدئولوژیک آن‌ها آگاهی دارند یا خیر؟ آیا مسئولان صدا و سیما به خطر انحراف آن سلاح بزرگ جنگ نرم آشنا هستند و می‌دانند اگر در هدف‌گیری اشتباه عمل کنند، چه رخ خواهد داد؟ آیا مسئولان آموزش و پرورش به خطر عظیم آموزش مفهوم‌محور، آن چنان که امروز در دروس و کتاب‌های آموزشی مشهود است، واقفند؟ اگر روندی که اکنون در صدا و سیما جریان دارد و هزینه‌های بسیاری که از بیت‌المال در سرکوب اعتقادات دینی، به موهن‌ترین اشکال صرف می‌شود ادامه یابد، در سختی‌های پیش از ظهور چه رخ خواهد داد؟ روند تاسف‌باری که صدا و سیما، خصوصا در این چند سال اخیر در پیش گرفته است، به کجا خواهد انجامید؟ به هر حال، پاسخ این پرسش‌ها هر چه که باشد، ظهور نزدیک است و روز به روز نزدیک‌تر می‌شود. باید توجه داشت که هر کدام از نهادهای رسانه‌ای و تبلیغی و آموزشی کشور، در حد خود در این مسیر نقش دارند و باید در راهبری جامعه دخیل باشند. حال این کار یا در مسیر درست انجام خواهد شد و هزینه‌های جامعه کم خواهد شد، یا در مسیر درست نخواهد بود و ریزش‌ها و هزینه‌های گزافی بر جامعه تحمیل خواهد شد. به هر صورت، ظهور رخ خواهد داد و حکومت جهانی حق شکل خواهد گرفت. آینده از آن حق است. پی‌نوشت‌ها: [۱]. سوره الانبیاء، آیه ۱۰۵. [۲].  سوره الرعد، آیه ۱۷: أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ: [همو که] از آسمان آبى فرو فرستاد پس رودخانه‏هایى به اندازه گنجایش خودشان روان شدند و سیل کفى بلند روى خود برداشت و از آنچه براى به دست آوردن زینتى یا کالایى در آتش مى‏گدازند هم نظیر آن کفى برمى‏آید خداوند حق و باطل را چنین مثل مى‏زند اما کف بیرون افتاده از میان مى‏رود ولى آنچه به مردم سود مى‏رساند در زمین [باقى] مى‏ماند خداوند مثلها را چنین مى‏زند. [۳]. با توجه به این مثال، اگر سطح آب بالا بیاید، کف نیز به تبع آن بالا می‌آید، ولی اگر سطح آب پایین باشد، کف نیز کمتر است و پایین‌تر. غرض آن که اگر در جامعه‌ای باطل به ظاهر حاکم شد، به خاطر قدرت گرفتن آن نیست. زیرا باطل اصلا از خود وجودی ندارد و تنها در زمانی می‌تواند اوج گیرد که باطل در اوج باشد. بنابراین در چنین جامعه‌ای، هر چند شاید اکثریت هم با کفار باشد، ولی اهل حق بسیار زبده‌تر هستند و کیفیت حضور حق، بسیار عظیم‌تر است. مثلا در جامعه‌ای که سفاکانی مانند بنی‌امیه، به ظاهر نمایندگان باطل هستند، بهترین اهل حق، یاران اباعبدالله(ع) هستند که سروری مانند ایشان دارند. برای مثالی دیگر، می‌توان جامعه‌ای را که همه در آن راستگو هستند با جامعه‌ای که دروغ در آن شایع است، مقایسه کرد: دروغ در جامعه‌ای که همه دروغگو هستند، بی‌اثر است ولی در جایی که همه راست می‌گویند، مردم به دروغ‌گو هم اعتماد می‌کنند و اثر دروغش بیشتر است. البته سخن در این باره، به درازا خواهد کشید و باید در جایی دیگر به طور مفصل در آن مورد بحث کرد. بنابراین این نکته را در این جا وامی‌گذاریم. [۴]. سوره لقمان، آیه ۱۲: وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ: و به راستى لقمان را حکمت دادیم که خدا را سپاس بگزار و هر که سپاس بگزارد تنها براى خود سپاس مى‏گزارد و هر کس کفران کند در حقیقت‏خدا بى‏نیاز ستوده است.

برچسب‌ها

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:21
کد خبر: 8308

https://tavoosebehesht.ir/node/8308

افزودن دیدگاه جدید